responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير المؤلف : طهرانى، سيد مصطفى    الجزء : 1  صفحة : 136

رذايل افعال خودشان بياگاهانند. شايد پندى گيرند و متنبّه شوند و قدرى از جهالت بيرون آيند.»

فرمود: «اى آقاجان بر فرض كه دو نفر و يا سه نفر مسلمان با غيرت در گوشه و كنار منزوى بوده باشند ولى از ترس اهل آستانه و حكومت كه مى‌تواند امر به معروف كند و يا نهى از منكر نمايد؟

چون حال صبح نزديك است بايد سحر بخوريم و فريضه به جاى آورده بعد بخوابيم.

ان شاء اللّه مابقى سخن را در شب آينده به عرض خواهم رسانيد.»

بعد سفره گسترده غذاى بسيار مأكول خوبى فراهم آورده حاضر نمودند و به خوردن تكليف فرمودند.

اگرچه از كثرت دلتنگى حالت غذا خوردن نبود و ليكن براى خاطر آن دوست عزيز چند لقمه خورده، كنارى نشستم. بعد از صرف غذا، سيگارى كشيده برخاستم. فرمود:

«به كجا مى‌روى؟» عرض كردم: «امشب را حرم مشرّف نشده‌ام اگر مرخّص فرماييد، بروم عتبه مقدسه را ببوسم و قدرى از درد دل در آستان مباركش عرض نمايم.»

فرمود: «با اين حال كسالت زيارت مناسبت ندارد، خوب است بعد از نماز در همين جا بخوابيد. وقت ظهر به آستانه مشرّف شويد»

فرموده‌اش را پذيرفتم و بعد از نماز در همان مكان بخفتم نظر به عادت همه روزه چهار ساعت از دسته گذشته از خواب بيدار شدم.

چون آن عزيز مكرم و تمام اهل خانه خوابيده بودند، من نخواستم برخيزم تا آن بيچارگان از خواب بيدار شوند، پس در همان مكان نشسته و گزارشات ليله گذشته را در اين كتابچه نوشتم.

يك ساعت بعد از ظهر همگى برخاستيم. چون خواستم مرخص شوم، فرمود: «بايد امشب را هم تشريف بياورى.» هرچه عذر آوردم، قبول نفرمودند.

من هم ادب كردم و دعوت ايشان را اجابت نمودم و از خانه بيرون آمدم. به طرف بقعه منوّره روانه گرديدم.

اسم الکتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير المؤلف : طهرانى، سيد مصطفى    الجزء : 1  صفحة : 136
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست