اولا از خداوند متعال براى ارواح طيبه آن انسانهاى شايستهاى كه
موضوع نزديكى و اتحاد دانشگاه و حوزه روحانيت را مطرح كردند و بعضى در اين راه
شربت شهادت هم نوشيدند، مخصوصاً مرحوم شهيد مفتح و شهيد مطهرى و از اين قبيل
بزرگمردان، از خداوند علوّ درجات مسئلت مىكنم.
مقصود اصلى
موضوع دانشگاه، به خودىِ خود، يك موضوع مهم است؛ همچنانكه موضوع
حوزه علميه هم، به خودى خود، يك موضوع اساسى و مهم است. وقتى ما «وحدت حوزه و
دانشگاه» را عنوان مىكنيم، بديهى است مقصود اين نيست كه اين دوتا را در عالم واقعيت
تبديل كنيم به يك چيز. زيرا اگرچه در گذشته، در حوزههاى علميه، همان دروسى خوانده
مىشد كه امروز در دانشگاهها خوانده مىشود، اما اگر فرض كنيم آن دروس حوزههاى
علميه، همان پيشرفتى را كه تا امروز كرده است، مىكرد، باز امروز بايد به مقتضاى
تخصص و تشعُّب، هر گروه كار و درس خودشان را دنبال كنند. پس، مقصود اين نيست. و
مبادا بعضى همين موضوع به اين روشنى و وضوح را نديده بگيرند، و دربارهى غلط بودن
شعار وحدت حوزه و دانشجو قلمفرسايى كنند.
[1] - بيانات در ديدار دانشجويان، بهمناسبت روز وحدت
حوزه و دانشگاه، 24/ 9/ 1372.
اسم الکتاب : سايه سار ولايت (منشور مطالبات مقام معظم رهبرى از دانشگاه و دانشگاهيان) المؤلف : خامنهاى، سيد على الجزء : 1 صفحة : 172