اسم الکتاب : سايه سار ولايت (منشور مطالبات مقام معظم رهبرى از دانشگاه و دانشگاهيان) المؤلف : خامنهاى، سيد على الجزء : 1 صفحة : 119
باشد. اگر راست نيست، كه هيچ) اين را تحقيرش
كنيد.
اطاعت از خدا و دلسوزى براى كشور
ارزش، در اطاعت از خدا و ايمان و دلسوزى براى كشور و جامعه است.
ارزش، در شيكوپيك بودن و آن وضعيت نيست. كسى كه از لذات شهوانى و خوردوخوراكش
نگذشته و اصلا به تكليف سنگين نگاه نكرده، چه حق دارد كه بگويد من در اين نظام
كارهاى هستم؟ علمش هم در خدمت شكم و زندگى شخصى خودش است. علمش هم براى خاطر مردم
نيست. علمش هم ارزش ندارد. آنكه با جهتگيرى انقلابى در وزارتخانه و محيط دانشگاه
شما حركت نمىكند، علمش هم ارزش ندارد. بله، اگر بيايد علمش را در كلاس به
دانشجويان ما بگويد و دانشجويان ما از او استفاده كنند، حرفى نداريم؛ به شرطى كه
بگويد. من شنيدهام بعضىها حتّى از علمشان هم دريغ مىكنند! من نمىدانم، حالا
اين به عهدهى شماهاست كه ببينيد واقعاً همينطور است يا نه. يعنى سركلاس، چيزى هم
ياد نمىدهند و يا دانشجو را پرورش نمىدهند. چنين شخصى اصلا هيچ به درد نمىخورد؛
اما آن كسى كه حاضر است علمش را ارايه بدهد، بروند علمش را بگيرند؛ حرفى نيست.
سركلاس درس بدهد؛ ليكن تا مادامى كه اعتقادى به اين نظام و اين جريان و اين حركت
اسلامى و اين انقلاب نداشته باشد، نبايست به او خيلى ميدان بدهيم. اگر آن استاد،
يا آن مسئولى كه با اين معيارها تطبيق مىكند، مىگذاريد، اين را بايد ديگر همه
احترامش كنند و واقعاً روى چشم بگذارند. دانشجو هم بايد او را احترام كند.
توأم بودن علم و دين
بعد از فوت مرحوم آيةالله بروجردى (رضواناللهعليه) كه همه جا تا
سطح كشور به هم خورد و چند هزار طلبهى قم زارزار گريه مىكردند، مسئلهى استادىِ
در حوزهها و استادىِ در دانشگاهها، در محيطهاى دانشگاهى مطرح شد. من آنوقت به
مناسبت همين قضيه، يك سخنرانى از مرحوم «جلال همايى» كه در همين دارالفنون در
خيابان ناصرخسرو ايراد كرد، شنيدم. دوستانى داشتيم كه در آنجا از اين حرفها زياد
مىگفتند. ما در آنوقت، طلبهى خيلى جوانى بوديم و همان محيط روحانى را ديده
بوديم و درست نمىدانستيم كه تفاوت اين محيطهاى روحانى، علمى ما و ديگران چگونه
است. من در آن وقتها از آن
اسم الکتاب : سايه سار ولايت (منشور مطالبات مقام معظم رهبرى از دانشگاه و دانشگاهيان) المؤلف : خامنهاى، سيد على الجزء : 1 صفحة : 119