اسم الکتاب : زمينه ها، عوامل و بازتاب جهانى انقلاب اسلامى، رهيافت فرهنگى المؤلف : ملكوتيان، مصطفى الجزء : 1 صفحة : 171
پيوند خورده و بين انقلابىها، ازجمله رهبران انقلابى كشمكش
كمترى وجود داشته باشد، بعد از پيروزى، ثبات سريعتر و مطمئنتر، پديد مىآيد.
يكى از نمونههاى پراكندگى آرمانى و رهبرى را مىتوان در انقلاب سال
1789 م فرانسه مشاهده كرد كه به بىثباتىهاى بسيارى پس از وقوع انقلاب انجاميد:
ابتدا با نقش رهبرى ميرابو، اين كشور در 1791 به مشروطه تبديل شد،
سپس در 1792 دانتون، رهبر ژيروندنها- كه به ميانهروها مشهور بودند- كشور را به
«جمهورى بورژوازى» تبديل كرد. پس از آن در 1793 روبسپير، رهبر ژاكوبنها- كه
راديكال بودند- «جمهورى مساوات» را پديد آورد. در سال بعد، حكومت پنج نفره «هيئت
مديره» آمد كه ناپلئون يكى از آن پنج نفر بود. وى در 1799 كشور را به امپراطورى تبديل
كرد. در سال 1815 م و بعد از شكست فرانسه در جنگهاى ناپلئونى، قدرتهاى پيروز بر
مبناى تصميمات كنگره وين، لوئى هجدهم را پادشاه فرانسه كردند. فرانسه دوباره در
سالهاى 1830 و 1848 م با انقلاب، بهترتيب تبديل به مشروطه و جمهورى شد.[1]
در اين بىثباتىهاى پياپى، بىشك نقش آرمان و رهبرى انقلاب آشكار
بود. زيرا در قرن هجدهم- كه در فرانسه قرن روشنفكرى نام گرفته بود- هرچند
نويسندگان توانسته بودند مردم و روشنفكران را از نظر اعتقاد از حكومت دور كنند،
نتوانسته بودند برداشت مشتركى از مفاهيمى مانند آزادى را- كه افراد درصدد رسيدن به
آن بودند- در ذهن آنان وارد كنند.[2]
برخلاف فرانسه، انقلاب اسلامى ايران بهدليل وحدت در آرمان و رهبرى،
پيوند ويژه آرمان و رهبرى انقلاب با فرهنگ تاريخى و دينى مردم، و رابطه مردم و
روحانيت و اعتماد بالاى تودهها و نخبگان به امام خمينى و روحيه عميق انقلابى
عمومى، بعد از پيروزى
[1]. ماله و ايزاك، تاريخ قرن هجدهم، انقلاب كبير
فرانسه و امپراطورى ناپلئون، ص 433- 431؛ دالين و ديگران، تاريخ انقلاب فرانسه، ج
1، ص 59- 53؛ مور، ريشههاى اجتماعى ديكتاتورى و دموكراسى، ص 128؛ پالمر، عصر
انقلاب دموكراتيك، صفحات مختلف.