اسم الکتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران المؤلف : فراهانى، حسن الجزء : 1 صفحة : 324
ابو الحسن انگجى درس خواند و از شاگردان
مبرز و برجسته آنان بود.
شيخ محمد روابط نزديك و صميمانهاى با سيد حسين حسينى خامنهاى كه
عالمى آگاه به مسائل سياسى و اجتماعى و مشروطهخواه بود برقرار كرد و دختر وى را
به عقد ازدواج خود درآورد. او در محله «خيابان» تبريز سكونت كرد و ازاينرو به
خيابانى مشهور گرديد.
پس از بمباران مجلس، انجمن ايالتى نقش مهمى در احياى مشروطيت و
مبارزه با نيروهاى استبدادى محمد على شاه بر عهده داشت و خيابانى نيز با ايراد
سخنرانى و حتى شركت فعال مسلحانه، ستار خان را در مبارزه ضد استبداديش يارى
مىنمود.
وى در زمانى كه عين الدوله، از طرف حكومت مركزى تبريز را در محاصره
خود داشت، از طرف انجمن ايالتى با وى به مذاكره پرداخت، اما اين مذاكرات نتيجهاى
نبخشيد. خيابانى وقتى كه دريافت دولت مركزى در صدد اخذ وام از دول بيگانه است طى
تلگرافى به مجلس فرانسه به شدت به اقدام دولت اعتراض كرد.
پس از سقوط محمد على شاه و برگزارى انتخابات دومين دوره مجلس شوراى
ملى، خيابانى كه سى سال بيشتر نداشت از طرف مردم تبريز به نمايندگى مجلس انتخاب
شد. مجلس دوم، قانون استفاده از مستشاران خارجى را براى اصلاح امور مالى و نظامى
كشور تصويب كرد و به دنبال آن مورگان شوستر آمريكايى و سرهنگ يالمارسن سوئدى، به ايران
دعوت شدند، اما دولت روسيه در 7 ذى حجه 1329 ق، طى اولتيماتوم دو روزهاى به دولت
ايران، خواستار اخراج آنان از ايران شد و به دولت ايران هشدار داد كه از آن پس
بدون اطلاع روسيه و انگلستان، مستشاران خارجى را به كار نگمارد.
بعد از تاجگذارى احمد شاه قاجار در 30 تير 1293 ش، خيابانى و گروهى
از همفكرانش به عنوان اعتراض به حكومت صمد خان شجاع الدوله بر آذربايجان- كه از
سوى روسيه منصوب شده بود- اعلاميهاى انتشار دادند و به كنسولگرىهاى چند كشور
فرستادند و در آن به دسيسهها و اقدامات استقلالشكنانه و تجزيهطلبانه روسها به
شدت اعتراض كردند. سپس خيابانى به تهران آمد و با رجال سياسى كشور گفتگو كرد اما
چون آنها را منفعل و درمانده ديد اميد خويش را به آنان از دست داد و مجددا به
تبريز بازگشت.
با فروپاشى امپراتورى تزارى روسيه در 1335 ق، موجى از شادى سراسر
ايران و بهويژه آذربايجان را فراگرفت. خيابانى از اين فرصت استفاده كرد و به كمك
همفكران خود كه دموكرات ناميده مىشدند، كميتهاى تشكيل داد و كنفرانس ايالتى
آذربايجان را برگزار كرد و روزنامه تجدد را كه ارگان دموكراتها به شمار مىرفت
انتشار داد.
در اواخر شعبان 1337 ق، نيروهاى عثمانى كه در جنگ جهانى اول شكست
خورده بودند وارد آذربايجان شدند و تحت عنوان «اتحاد اسلام» به اختلاف افكنى ميان
ترك و فارس دامن زده و در صدد تجزيه آذربايجان برآمدند كه اينبار نيز خيابانى و
ياران و پيروانش در حزب دموكرات به افشاى نقشههاى شيطانى آنها پرداخته، آن را
نقشبرآب ساختند. نيروهاى عثمانى نيز او و شيخ اسماعيل نوبرى را دستگير كرده و دو
ماه در اروميه زندانى كردند. سپس آن دو را به عثمانى برده و مدت پانزده روز در شهر
قارص زندانى نمودند و پس از آزار و اذيت زياد، اجازه بازگشت به آنان دادند.
در مرداد 1298 ش، چهارمين دوره انتخابات مجلس شوراى ملى برگزار شد و
شيخ محمد خيابانى به عنوان نماينده اول آذربايجان به مجلس راه يافت.
در اثناى انتخابات، متن قرارداد 1919 بين دولت انگلستان و وثوق
الدوله منتشر شد. براساس اين قرارداد اختيار كامل امور مالى، گمركى و نظامى ايران
در اختيار مستشاران انگليسى قرار مىگرفت و ايران عملا به صورت تحت الحمايه
انگلستان درمىآمد. دموكراتهاى آذربايجان به رهبرى خيابانى بر ضد اين قرارداد
وارد عمل شدند و روزنامه تجدد ارگان دموكراتها نوشت: «تا زمانى كه قرارداد به
تصويب مجلس نرسيده، ورق پارهاى بيش نيست و اعتبارى ندارد»
در روز 17 فروردين 1299 ش، به دستور خيابانى، كلانترى تبريز توسط
هواداران مسلح خيابانى تصرف شد و زندانيان آزاد شدند و پس از آن شهربانى و همه
ادارات شهر به دست نيروهاى خيابانى افتاد. پس از تبريز، ديگر شهرهاى آذربايجان نيز
در كنترل نيروهاى خيابانى قرار گرفت.
خيابانى و هوادارانش براى اداره امور شهر، هيأتمديرهاى انتخاب
كردند و روز 19 فروردينماه، نخستين بيانيه هيأت انتشار يافت.
برنامه آزاديخواهان در دو عبارت خلاصه مىشود: 1- برقرار داشتن آسايش
عمومى؛ 2- از قوه به فعل درآوردن رژيم مشروطيت.)
خيابانى از آن پس هرروز پيرامون مسائل سياسى و دينى در ساختمان تجدد
سخنرانى مىكرد. وى براى خنثى كردن تبليغات كمونيستهاى قفقاز كه در صدد ايجاد
جمهورى آذربايجان- متشكل از آذربايجان شوروى و ايران بودند، نام آذربايجان را به
«آزاديستان» تغيير داد، زيرا آذربايجان را عامل كسب آزادى و مشروطيت ايران
مىدانست. به دستور خيابانى كنسولگرى آلمان كه محل توطئه سوسيال دموكراتها بود
تصرف شد و به قزاقهاى روسى نيز اخطار گرديد كه دست از شرارت در كوى و برزن
برداشته و به قزاقخانه برگردند. بدينترتيب به مدت شش ماه آرامش و امنيت و عدالت
در تبريز و ديگر شهرهاى آذربايجان برقرار شد. او تصميم داشت كه چنان برنامهاى را
نيز در تهران به اجرا درآورد؛ ازاينرو در صدد ايجاد رابطه با ميرزا كوچك جنگلى-
كه قيام جنگل را رهبرى مىكرد- برآمد و پيكى را به همراه پيام ويژه نزد او فرستاد.
از سويى وثوق الدوله براى شكست قيام خيابانى، مخبر السلطنه هدايت را
در اوايل شهريور 1299 ش، به واليگرى آذربايجان فرستاد.
به دستور مخبر السلطنه، نيروهاى قزاق در 21 شهريور 1299 ش، مسلحانه
به شهر هجوم آوردند و بيش از سيصد خانه آزاديخواهان را غارت كرده و در صدد دستگيرى
و قتل خيابانى برآمدند. او به منزل يكى از دوستانش پناه برد، اما مخفيگاهش كشف شد
و روز بعد به دست گروهى از قزاقان به شهات رسيد. پيكر او را در گورستان سيد حمزه
در كنار شهيد ثقة الاسلام تبريزى و ديگر شهداى جنبش مشروطيت به خاك سپردند (علماى
مجاهد، ص 199- 203).
______________________________
(2). قتل وى در خانه شادروان حاج شيخ حسنعلى
ميانجى رخ داد و جنازه وى بدون هيچگونه تشريفاتى به امامزاده حمزه در تبريز انتقال
يافته و در آنجا به خاك سپرده شده (شيخ محمد خيابانى، ص 492- 490).
(3). صادق رضازاده شفق فرزند آقا بازرگان در
سال 1274 ش، در تبريز متولد شد و تحصيلات خود را در تبريز، تهران، استانبول و
برلين گذراند. در جوانى سرى پرشور داشت و آزادىطلب بود. چندى روزنامه شفق را
انتشار داد. روزنامه شفق در آن زمان روزنامهاى تندرو و آزادىطلب بود. اين
روزنامه تقريبا دو سال انتشار يافت ولى با پيشآمدن عاشوراى 1330 ق، و قتل عده
زيادى از آزاديخواهان آذربايجان به دست روسها تعطيل شد و رضازاده شفق به عثمانى
رفت و در يكى از مدارس استانبول ديپلم دريافت نمود و سپس براى تحصيلات عالى به
آلمان مسافرت نمود. در آنجا نزديك به شش سال به تحصيل فلسفه پرداخت و درجه علمى
گرفت. در سال 1314، شوراى عالى فرهنگ تحصيلات او را معادل دكترا شناخت و رسما به
استادى دانشگاه در دانشكده ادبيات پذيرفته شد. مهمترين مشاغل وى استادى دانشگاه
تهران، استاد دانشگاههاى كلمبيا و ميشيگان در آمريكا، دانشگاه مكگيل در كانادا و
عضو فرهنگستان ايران بوده است. در جريان جدايى آذربايجان از ايران، چند نطق مهم
ايراد نمود و سرانجام عضو ميسيونى شد كه به رياست قوام السلطنه براى مذاكره درباره
تخليه ايران و عدم حمايت از فرقه دموكرات به مسكو سفر كردند. پس از پايان جنگ بين
المللى دوم، يك هيئت از ايران عازم آمريكا شد تا در كنفرانس سانفرانسيسكو شركت
نمايد. از مجلس، آقايان، دكتر شفق، دكتر عبده، و دكتر اعتبار عضو اين هيئت بودند.
رضازاده شفق چند دوره نماينده مجلس شوراى ملى و نماينده مجلس سنا بود. وى سرانجام
در شهريور 1350 بر اثر خونريزى معده درگذشت و در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.
(روزنامه اطلاعات، 18/ 6/ 1350، ص 50؛ تذكره شعراى معاصر ايران، ج 2، ص 177- 176؛
روزنامه كيهان، 15/ 9/ 1341، ص 11؛ روزنامه خراسان، 19/ 6/ 1350، ص 8).
(4). روزنامه ايران، 27/ 6/ 1300، ص 2.
(5). روزنامه اتحاد، 26/ 6/ 1300، ص 2.
(6). گزارشهاى كنسولگرى انگليس در مشهد، ص
140.
(7). متحد المآل كلنل محمد تقى خان به
فرماندهان ژاندارم، 22/ 6/ 1300، اسناد موسسه تاريخ معاصر، شم 21533- ق.
(8). روتشتين پس از اطلاع از قضيه فرار
اسرائيلينكو به ايران، رسما از دولت ايران خواستار تحويل او مىشود، ولى كميسر
بلشويك از دست ايرانىها گريخته و به سفارت فرانسه مىرود و در آنجا بست مىنشيند.
سفير فرانسه مىگويد كه اسرائيلينكو لهستانى است و از فرانسه تقاضاى پناهندگى
كرده، بنابراين، نمىتواند او را به روسها تحويل دهد. روتشتين هم به شدت عصبانى شده
و به حكومت ايران اولتيماتوم مىدهد. پس از اين اولتيماتوم، حكومت ايران به شدت
نگران عكس العمل روسها بود و مىترسيد آنان مجددا نيروهاى نظامى خود را روانه
شمال ايران كنند. (جنبش ميرزا كوچك خان بنابر گزارشهاى سفارت انگليس، ص 34).