responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران المؤلف : فراهانى، حسن    الجزء : 1  صفحة : 113

مراقب باشيد كه وسط راه فرار نكند!

قلبم فروريخت تا اين لحظه باورم نمى‌شد، موضوع آنقدر جدى باشد كه مرا به دار المجانين بفرستند. بى‌اختيار فرياد كشيدم: چه گفتيد؟ دار المجانين؟

مى‌خواهيد مرا به دار المجانين ببريد؟ من به آنجا نمى‌روم. مرا به همان محبس نمره 2 برگردانيد.

رييس كميسرى پوزخندى زد و گفت:

- آقا جان اينجا با كسى شوخى نمى‌كنند. اين دستور صريح جناب رييس الوزراء است كه شما را بى‌درنگ به دار المجانين تحويل بدهيم. اگر شما با ميل و رضا تشريف نمى‌بريد، مختاريد، ولى ما هم براى چنين مواردى قواعدى داريم و مى‌دانيم چطور شما را به آنجا ببريم! بازخواستم، مقاومت كنم، فرياد بكشم، مردم را به كمك بخواهم، خودم را معرفى كنم، ولى فكر كردم هرگونه مقاومت، كار را خراب‌تر مى‌كند و اتهام جنون را مسجل مى‌سازد. پس بهتر آن دانستم كه تسليم قضا و قدر شوم، و تسليم قضا و قدر شدم.

از آنجا باز مرا سوار درشكه كردند و به دار المجانين بردند. دار المجانين هم در محله شهرنو بود و يك صاحب‌منصب قشون (افسر ارتش) رياست آنجا را بر عهده داشت. مشاهده محيط ترسناك دار المجانين باعث شد كه يكباره قدرت اراده‌ام را از دست بدهم. ناچار شروع به خواهش و تمنا كردم.

- جناب رئيس، به خدا قسم مرا بى‌جهت اينجا آورده‌اند. من عاقل هستم.

اتهام من سياسى است. من باسواد هستم، من شاعر هستم، من روزنامه‌نويس هستم. مرا اشتباهى به اينجا آورده‌اند. رييس الوزراء از دوستان نزديك من است. كلنل كاظم خان دنبال كار من است. من به زودى آزاد مى‌شوم. اما حالا كه قرار است مدتى در خدمت شما باشم، خواهش مى‌كنم يك اطاق تميز با وسايل راحت براى زندگى در اختيار من بگذاريد.

افسر خنده‌اى كرد و گفت:

- مى‌دانم عزيزم، مى‌دانم. همه آدم‌هايى كه اينجا هستند عاقلند. خيالتان تخت باشد. دستور مى‌دهم يك اتاق روبه آفتاب، تروتميز و با فرش و مبل و تخت‌خواب فنرى در اختيارتان بگذارند. خوشحال شدم اما برخلاف گفته او مرا در اتاقك تنگ و تاريك و كثيف مخصوص ديوانه‌هاى زنجيرى انداختند و يك مأمور هم مراقب گذاشتند تا فرار نكنم.

آن‌شب اولين و آخرين شب زندگى من بود كه تا صبح لحظه‌اى خواب به چشمم نرفت. صداى دادوفرياد ديوانه‌ها آسايش را به كلى از من سلب مى‌كرد. بدتر از همه اين بود كه كم‌كم امر بر خود من هم مشتبه شد كه نكند واقعا ديوانه شده‌ام و خودم نمى‌دانم! چون هيچ ديوانه‌اى نمى‌داند كه ديوانه است، پس من هم كه فكر مى‌كنم عاقلم، حتما ديوانه هستم. اين فكر آن‌قدر در من تقويت شد كه پس از مدتى اطمينان يافتم كه ديوانه شده‌ام.

تنها اميدى كه داشتم اين بود كه بدانم آيا امكان دارد روزى دوباره عاقل شوم يا نه؟ به هرزحمتى بود يكى از پليس‌ها را راضى به صحبت با خود كردم.

از او پرسيدم:

- آقاى آژان! شما كه مدت‌ها در اينجا بوده‌ايد و با اخلاق و رفتار ما ديوانه‌ها آشنا هستيد، آيا تاكنون اتفاق افتاده كه ديوانه‌اى عاقل شده و از اينجا رفته باشد!

گفتم: نشانه عاقل شدن چيست:

جواب داد: ديوانه‌ها هرگز گريه نمى‌كنند. هروقت كسى گريه كرد، دليل آن است كه عاقل شده! او رفت و من تصميم گرفتم خودم را امتحان كنم. آنقدر زور زدم و بر بدبختى خود انديشيدم كه سرانجام چند قطره اشك از چشمانم سرازير شد. اين اشك‌ها چنان نشاطى در من به وجود آورد كه به صداى بلند شروع كردم به خنديدن. من ديوانه نبودم! آن شب بر من چگونه گذشت؟

بهتر است حرفش را نزنم. اما خوشبختانه صبح روز بعد، اقدامات كلنل كاظم خان سياح به نتيجه رسيد و دستور آزادى من صادر شد. اما تمام سعى من براى آنكه، جريان دار المجانين رفتنم، مخفى بماند، بى‌فايده بود. روز بعد همه مردم تهران فهميدند كه مرا به دار المجانين برده بودند. خبر را روزنامه «وطن» ابو طالب خان شيروانى چاپ كرده بود. ولى موضوع عجيب آن بود كه حتى عده‌اى از دوستان من، بعد از مطلع شدن از ماجرا، رفتارشان نسبت به من تغيير كرده بود، آنها باور كرده بودند مرا به خاطر جنون به تيمارستان بردند نه به علل سياسى، بطوريكه، مدتى ناچار شدم در انظار ظاهر نشوم! (شبه خاطرات، ج 1، ص 282- 286).

______________________________
(8). روزنامه ايران، 28/ 1/ 1300، ص 1.

(9). مراسله كابينه رياست وزرا به وزارت خارجه، 27/ 1/ 1300، اسناد وزارت خارجه، س 1339 ق، ك 27، پ 2، ص 6.

(10). روزنامه ايران، 30 و 28/ 1/ 1300، ص 2.

اسم الکتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران المؤلف : فراهانى، حسن    الجزء : 1  صفحة : 113
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست