responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران المؤلف : فراهانى، حسن    الجزء : 1  صفحة : 112

[تصوير] دروازه قزوين تهران‌

هرگونه مشكلى در رابطه با اتباع خارجى، با سفارتخانه‌هاى كشورهاى خارجى در اين‌باره مذاكره نموده و به آنها اعلام نمايد از اول ارديبهشت‌ماه حتى اگر اتباع خارجى از اين قانون تخلف ورزند، پليس و حكومت‌نظامى آنان را تحت تعقيب قرار خواهد داد. 9

* كمبود گندم در ملاير

به دليل كمبود گندم در ملاير و در مضيقه قرار گرفتن مردم حكومت ملاير از وزارت داخله تقاضا كرد: براى رفع اين عسرت از مردم، به اداره ماليه ملاير دستور صادر شود كه روزانه پنج خروار گندم براى گذران معيشت اهالى به حكومت ملاير تحويل بدهد. 10

______________________________
(1). روزنامه ايران، 29/ 1/ 1300، ص 1.

(2). روزنامه ايران، 28/ 1/ 1300، ص 1.

(3). نامه‌اى از طرف متوليان نمازخانه‌هاى ارامنه تهران به حكومت‌نظامى تهران، 27/ 1/ 1300، اسناد ملى ايران، شم ت 293005966.

(4). تريور در تاريخ هشتم فروردين‌ماه وارد بوشهر شده بود. (اسناد وزارت خارجه، س 1339 ق، ك 3، پ 8، ص 14).

(5). تلگراف كارگزارى بوشهر به وزارت خارجه، 27/ 1/ 1300، اسناد وزارت خارجه، س 1339 ق، ك 3، پ 8، ص 16.

(6). گزارش‌هاى كنسولگرى انگليس در مشهد، ص 50.

(7). بعد از آنكه، يحيى سميعيان (ريحان) روزنامه‌اش توقيف شد، يك روز دو مأمور تأمينات (آگاهى) به دفتر روزنامه آمدند و او را با خود به نظميه بردند.

وى اين قضيه را براى دكتر على بهزادى صاحب‌امتياز و مديرمسئول مجله «سپيد و سياه» چنين نقل كرده است:

«پس از آنكه مرا به نظميه بردند در آنجا بدون هيچ سؤال و جوابى مرا به محبس شماره 2 يعنى زندان سياسى انفرادى انداختند. من پنج روز در اين زندان ماندم، پنج روز فراموش‌نشدنى. روز ششم دو نفر نظامى مرا از نظميه تحويل گرفتند و به حكومت‌نظامى بردند. حاكم نظامى تهران در آن زمان كلنل كاظم خان سياح بود. كلنل كاظم خان كه مردى تحصيل‌كرده و باادب بود تا مرا ديد با عتاب گفت:

- اين چه كارى بود كردى؟

- گفتم: من كارى نكردم!

- گفت: مى‌دانم تو نكردى، ولى بگو چه كسى اين مقاله را نوشته؟ او الان دارد براى خودش آزاد مى‌گردد، ولى شما گرفتار هستيد.

- گفتم: چون به نويسنده قول داده‌ام نامش را فاش نكنم، به شما هم نمى‌گويم. شما به خاطر يك مقاله پنج روز مرا به زندان انفرادى انداختيد.

ديگر چه كارى مى‌توانيد با من بكنيد؟

كلنل كاظم خان با تمسخر گفت:

- خيال كردى كارت تمام شده؟ اما اينطور نيست. رئيس الوزراء درباره شما دستوراتى صادر كرده كه ناچارم آنها را اجرا كنم. شما حالا با مأموران برويد.

من هم مى‌روم شايد راه نجاتى پيدا كنم!

راه نجات؟ معلوم مى‌شد هنوز هم با من كار دارند!

او رفت و دو مأمور مرا گرفتند، سوار يك درشكه كردند و به كميسرى (كلانترى) شهرنو بردند و در آنجا مرا با يك يادداشت تحويل رئيس كميسرى دادند و رئيس كميسرى يادداشت را خواند نگاهى به سر تا پاى من انداخت و گفت:

- از ظاهرتان نمى‌آيد، ديوانه باشيد؟ مگر چه كارهاى ديوانگى از شما سرزده كه دستور داده‌اند فورا شما را به دار المجانين تحويل بدهيم؟

جواب دادم: چه ديوانگى بالاتر از اينكه، در اين كشور بى‌حساب‌وكتاب روزنامه‌نويسى مى‌كنم! و يك لحظه به سرم زد، اداى ديوانه‌ها را درآورم، اتاق را به هم بريزم و دادوفرياد راه بيندازم، ولى ترسيدم كارم خراب‌تر شود. پس آرام ماندم و منتظر سرنوشت شدم. رئيس كميسرى دو نفر آژان را صدا كرد، گفت:

- يك درشكه بگيريد و اين آقاى محترم را به دار المجانين ببريد، ولى كاملا

اسم الکتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران المؤلف : فراهانى، حسن    الجزء : 1  صفحة : 112
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست