responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : راز درخت سيب المؤلف : توكلى، يعقوب    الجزء : 1  صفحة : 98

ناشناس: خداحافظ.

اميلى: آندره عالى شد، ظاهراً كارها به خوبى پيش مى‌رود.

*** تلفن‌خانه زنى مسيحى (ماريا) كه حدود پنجاه و پنج ساله است، به صدا در مى‌آيد.

زن گوشى را بر مى‌دارد.

ژانت: الو، سلام!

ژانت: مارياى من.

ماريا: سلام چطورى ژانت‌جان؟

ژانت: حال پسرت چطوره؟ مدتى نديده بودمت! دوست داشتم با هم گپى بزنيم، موافقى؟

ماريا: چه خوب از تنهايى بيرون مى‌آيم.

منزل ماريا

صداى زنگ خانه ماريا به صدا در مى‌آيد.

ژانت با دسته گل و شيرينى، وارد خانه مى‌شود و پس از ديده‌بوسى و احوالپرسى معمول، از پسرش مى‌پرسد.

راستى ماريا جان! پسرت چطوره؟

ماريا كه غمى سنگين بر دل دارد، آهى مى‌كشد و مى‌گويد: هيچى ژانت عزيز، چطور مى‌خواستى باشد. از آن موقع تا حالا طفلى دارد با زحمت زندگى مى‌كند. مدتى به خاطر بيمارى‌اش آسايشگاه بوده كه نتوانستم تحمل كنم، رفتم آوردمش.

ژانت: الآن چه مى‌كند؟ بيكارى كه اذيتش نمى‌كند.

ماريا: بيكار كه نمى‌نشيند، اما هميشه سئوالش از نامردى‌هاى پدرش است. از روزى كه پسرم اين‌طورى شده تا حالا يك آخ نگفته طفلى!

اسم الکتاب : راز درخت سيب المؤلف : توكلى، يعقوب    الجزء : 1  صفحة : 98
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست