responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : راز درخت سيب المؤلف : توكلى، يعقوب    الجزء : 1  صفحة : 66

اميلى: فكر كنم دولت ايران، محل اقامت پيرمرد را خريده باشد. براى من آن درخت سيب خيلى جالب است. درختى كه روزى پيرمردى ريش‌سفيد به آن تكيه داد و دولتى مقتدر و تحت حمايت قدرت‌ها را درهم شكست و پيروزمندانه به كشورش بازگشت. خيلى رمانتيك و شاعرانه نيست؟

آندره: ولى واقعيت تاريخ است، پيش چشم همه جهانيان و در حضور آمريكايى‌ها، انگليسى‌ها و فرانسوى‌ها و ايرانى‌ها، خوب همه ديدند اين اتفاق در هر صورت افتاده است.

اميلى: البته، اين واقعيتى است كه كشورهاى عربى و مسلمان او را راه ندادند. ولى آيت‌الله گفته بود: حاضرم از اين فرودگاه به آن فرودگاه و يا از اين كشتى به آن كشتى بروم، ولى حرفم را بزنم.

آندره: اين لجاجت با گروه خون سياستمداران جور در نمى‌آيد. سرسختى و اعتماد به نفسى كه الآن كمتر يافت مى‌شود.

اميلى با پوزخند: كمتر يافت مى‌شود ميان ما؟ شايد آدم سمج و سرسخت وجود داشته باشد، ولى نه از تيپ اين پيرمرد زير درخت سيب!

در راه تابلوى نوفل‌لوشاتو را مى‌بينند و متوجه مى‌شوند كه به منطقه وارد شده‌اند.

اميلى: راستى نفهميدى پدر مشكلش چى بوده؟

آندره: نخواست مطرح بكند، ولى مِن و مِن كرد و حرفى نزد. ولى در هر صورت، موضوع اخلاقى و عاطفى است. مثل يك ماجراى قتل، تصادف و بعد فرار و حالا آزار روانى و عذاب وجدان.

اميلى: نه آندره! پدر قاتل نمى‌تواند باشد، ممكن است تصادف بكند ولى ...

آندره: دنياى سياست را چه ديدى. آن‌چه كه در كتاب‌ها مى‌نويسند، فقط

اسم الکتاب : راز درخت سيب المؤلف : توكلى، يعقوب    الجزء : 1  صفحة : 66
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست