responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : راز درخت سيب المؤلف : توكلى، يعقوب    الجزء : 1  صفحة : 26

قضيه چى بود؟

ماشين به چراغ قرمز مى‌رسد و توقف مى‌كند.

يزدان‌پناه، نفس عميقى مى‌كشد و سيگارش را روشن مى‌كند و به آن پُك سبكى مى‌زند.

يزدان‌پناه: ببين دكتر! راستش قضيه جداً پيچيده است و آن‌قدر حرف و حديث در اين موضوع زياد است كه من و شمايى كه سرو كارمان با قضيه نيست، خوب طبيعى است كه مشكل داشته باشيم. تازه بسيارى از رهبران انقلاب ما خودشان هم دقيقاً نمى‌دانستند، قضيه به كجا منتهى مى‌شود.

جالب است! حتى خود آقاى خامنه‌اى در يك سخنرانى گفته‌اند ما به‌دنبال انجام تكليف بوديم و واقعاً تصورى براى تغيير حكومت نداشتيم؛ يعنى فكر نمى‌كرديم حكومت پهلوى با آن امكانات ساقط شود. چرا كه آن‌قدر حمايت ابرقدرت‌ها پشت سر شاه بود كه تصور سقوط سلطنت پهلوى، تصورى دور از دسترس بود. حتى مهندس بازرگان در آذر 57 كه به پاريس آمد، دنبال برگزارى انتخابات آزاد و آزادى مطبوعات و انحلال ساواك بود و اصلًا در تصورش، تشكيل دولت نبود. ولى حالا اين دوستان شما كى هستند؟ نكند مربوط به گروه‌هاى سياسى ضدايرانى باشند و يا جاسوس‌هايى باشند كه هر از گاهى در قالب دانشمند و محقق در مى‌آيند؟ در هر صورت احتمال دارد موضوع خطرناك هم باشد.

پروانه: ببين مهندس! اينها همسايه‌هاى ما هستند، زن و شوهر زمانى در نوجوانى كه پدرانشان در ايران مأمور و سفير و كاردار بودند با هم آشنا شدند، بعد با اجازه بزرگ‌ترها بله ... حالا خانم مى‌خواهد دكترا بگيرد، آقا هم دنبال كار است.

خودرو به طرف منزل مهندس يزدان‌پناه حركت مى‌كند.

در خانه، مهندس پنجره رو به آفتاب را باز مى‌كند، نور به داخل اطاق مى‌تابد،

اسم الکتاب : راز درخت سيب المؤلف : توكلى، يعقوب    الجزء : 1  صفحة : 26
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست