responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : راز درخت سيب المؤلف : توكلى، يعقوب    الجزء : 1  صفحة : 25

غربت و دَم‌خورى با گاو و گاوميش و گوسفند و كمى عواطف، در زندگى فردى و هسته‌اى آدم دلش مى‌گيرد! بيا با هم گپى بزنيم! خبرهاى خوبى هم دارم!

مهندس: خواهش مى‌كنم دكترجان! از زندگى پُر حساب و كتاب اينجا، حال خود من هم بدجورى گرفته است! با وجودى كه با خيلى از دوستان هستم، اما باز غربت كارساز است، تازه در فرانسه‌اى كه آدم‌هايش به احساساتى بودن در بين غربى‌ها معروفند و كلى از مردم آن هم مثل ما مسلمان‌اند. در هر صورت، هر جا امر بفرماييد به قول همام شيرازى:

از تو به يك اشارت‌

وز ما به سر دويدن‌

دكتر (با لبخندى مى‌گويد): بيا هديه هم برايت دارم. آن هم از ايران! پارك ...

گفتگو با مهندس يزدان‌پناه در پارك‌

ساعت پارك 4 بعد از ظهر را نشان مى‌داد.

يك ربع مانده به چهار، مهندس يزدان‌پناه زودتر به موعد قرار رسيد و در انتظار آمدن دكتر پروانه بود. دسته‌اى از كبوتران در حال پرواز و تعدادى هم در حال چيدن دانه بر روى زمين بودند. دكتر پروانه با كيفى چرمى به دست آرام آرام از راه مى‌رسد و يزدان‌پناه به سمت او مى‌شتابد و همديگر را در آغوش مى‌گيرند. و پس از دقايقى با هم سوار خودروى دكتر پروانه مى‌شوند، ضمن حركت، پروانه مى‌گويد:

مهندس به يك مشكل خوشمزه برخورد كردم! دو تا از همسايه‌هاى ما دنبال تحقيق در خصوص علل انقلاب در ايران هستند.

مهندس (با لبخند): عجب! بعد از بيست و هفت سال، هنوز اين غربى‌ها سئوال دارند كه چرا؟

دكتر: بابا خودمان هم نفهميديم چه شد؟ بچه‌هاى ما هم نمى‌دانند، بالاخره‌

اسم الکتاب : راز درخت سيب المؤلف : توكلى، يعقوب    الجزء : 1  صفحة : 25
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست