responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : راز درخت سيب المؤلف : توكلى، يعقوب    الجزء : 1  صفحة : 155

هيچى بد نيستم منتها بايد يك وقت دكتر بگيرم.

ماريا: چى شده مگر؟

ژوزف: اين ران و لگنم دوباره دارند اذيتم مى‌كنند. قسمتى از پشتم نيز در حال زخم شدن است، بايد مدتى دست از كارهايم بكشم و خانه بمانم.

ماريا: تو؟ اينجا هم كه بمانى، يك دنيا كار سر خودت مى‌ريزى! آن‌وقت يادت مى‌رود كه براى چى خانه مانده‌اى!

ژوزف: راستى مادر! اين چند روزه يادم رفت بپرسم، مهمان‌هاى شما كى بودند كه مى‌خواستند مرا ببينند؟

ماريا: هيچى دو تا زن و شوهر خبرنگار فرانسوى.

ژوزف: خوب چه كارى داشتند؟

ماريا: هيچى راجع به گذشته و سال‌هاى انقلاب در ايران سئوالاتى داشتند.

ژوزف: خوب شما چه كردى؟

ماريا: مقدارى از حوادث سال‌هاى 57- 53 برايشان گفتم. ولى جالب اينكه شوهره خيلى دنبال پيدا كردن تو بود.

ژوزف: خوب چرا دنبال من؟

ماريا: اين براى خود من هم سئوال شد، براى كنجكاوى هم شده، قرار جديدى بگذاريم كه شما آن‌ها را ببينى، شايد بفهميم قضيه چيست.

ژوزف: بد نيست! ولى اگر ما تماس بگيريم، شايد زياد خوب نباشد.

ماريا: مطمئنم خودشان پيگيرند! تماس خواهند گرفت. ولى يك نكته برايم عجيب بود كه خانمش خيلى ...!

ژوزف: خيلى چى؟

ماريا: هيچى هيچى!

اسم الکتاب : راز درخت سيب المؤلف : توكلى، يعقوب    الجزء : 1  صفحة : 155
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست