توجهى خاص داشته و تلاش نموده تا از منظر فرهنگى، انقلاب ايران
را بكاود. البته نگاه فوكو به انقلاب اسلامى ويژگىهايى خاص دارد، اما چون او
انقلاب ايران را انقلابى برخلاف جريان جنبشهاى مدرنيته تحليل مىكند، از اينحيث
پرداختن به ديدگاه او سودمند خواهد بود.
فوكو در بررسىهايش تأكيد مىكند كه اين انقلاب نمىتواند با
انگيزههاى اقتصادى و مادى صورت گرفته باشد؛ زيرا اگر اين انگيزهها در كار بود،
مرفهان و متمولان هيچگاه در آن شركت نمىكردند. وى زمانى كه وحدت كلمه مردم يا به
تعبير خود «اراده جمعى» مردم ايران را مىبيند، شگفتزده مىشود. او عامل اصلى اين
جريان را شكست مدرنيسم مىداند و معتقد است كه دوران نوسازى در ايران بهسر آمده
است.
اما پرسش اساسى در برابر نظريه فوكو اين است كه چرا ايران پس از يك
قرن تلاش براى مدرن شدن (نهضت مشروطه و دوران پهلوى)، در مقابل مدرنيته قيام كرد،
درحالىكه به صورت طبيعى اين اتفاق مىبايست در غرب كه مهد مدرنيته است، رخ
مىداد؟ چنانكه پيشتر در غرب، قيامهاى كمونيستى در تقابل با مدرنيته بهوجود
آمد.
فوكو معتقد است كه سبب اين امر را بايد در مذهب تشيع كاويد. او بر
اين باور است كه مذهب تشيع داراى ويژگىهايى است كه فرهنگ غرب از آن تهى است. از
منظر وى، دو ويژگى اثرگذار در حركتهاى مذهب تشيع وجود دارد:
1. اعتقاد به امامزمان (عج) و نقش او در زندگى مردم شيعه كه براساس
آن مردم نهتنهاتحصيل وضع مطلوب را ناممكن نمىدانند، بلكه وقوع آن را نيز حتمى و
لازم مىشمرند؛ امرى كه بىترديد در برانگيختن آنها به قيام و تلاش براى بهبود
اوضاع تأثيرىبهغايت دارد.
2. وجود روحانيت شيعه و نقش آنها در حفظ دين و بهويژه حضور مرجعيت
در جايگاه رهبران حقيقى مردم.
از نگاه فوكو، مرجعيت شيعه بدون اين هزينهها حاكميت جامعه را بهدست
مىگيرد و مردم نيز در عمل، كارگزار او مىشوند. وى وقتى با يك خلبان بوئينگ
مصاحبه مىكند، با لحن آمرانهاى جواب مىشنود كه گرانبهاترين ثروتى كه ايران از
قرنها پيش تاكنون داشته،