(1) حكومت عبارت است از سلطه نظم دهنده اجتماع و در مصطلح امروزى،
حكومت به مجموعه مركب از قدرتهاى سهگانه- تشريع، تنفيذ و قضا- گفته مىشود.
بعد اوّل- تشريع قانون:
(2) نظام اجتماع بستگى به وجود قانونى دارد كه در سايه آن همه يكسان
و عادلانه بتوانند به زندگى آرام خود ادامه دهند[1]
و از هرج و مرج در امان باشند و ضرورت اين معنا، بشر را به وضع قانون و الهيّون را
به قبول دعوت انبيا وادار كرد.
بعد دوم- قوه مجريه:
(3) طبيعى است كه بسيارى از مردم از آنجا كه قانون قيد است و عمل به
آن بر خلاف غرايز نفسانى آنها مىباشد، آماده عمل به قانون نيستند و از اين روى
قوه ديگرى لازم است كه مردم را وادار به اجراى قانون كند و به آن
[1] - قانون در دنياى كنونى به وسيله مجلس مؤسسان(
تصويبكنندگان قانون اساسى) و ياشورا وضع مىشود. و در اسلام مصدر قانون، قرآن و
سنّت و احيانا از طريق اجماع( اتفاق علما) و عقل نيز ثابت مىشود. و نقش قانون
اساسى در حكومتهاى اسلامى، نقش تطبيقى را دارد وسمت وكلاى مجلس مؤسسان، سمت تشخيص
در حسن تطبيق است. و از آن جزئىتر قانونعادى است كه به وسيله مجلس شورا تصويب
مىشود. با بيانى كه توضيح خواهيم داد و از آنجزئىتر، مصوبات دولت است.