اسم الکتاب : چرا دين؟ چرا اسلام؟ چرا تشيع؟ المؤلف : شاكريان، حميدرضا الجزء : 1 صفحة : 21
در مقابل، فرد بىايمان مانند شهروندى است
كه قوانين، تشكيلات و كارگزاران كشورش را فاسد مىداند و از قبول آنها هم چارهاى
ندارد.
درون چنين فردى انباشته از عقدهها و كينههاست. او هرگز به فكر
اصلاح خود نمىافتد، از جهان لذت نمىبرد و هستى براى او زندانى هولناك است كه يا
بايد از چنگ آن بگريزد و يا با رنج و سختى آن را تحمل كند.
2. انسجام و تعادل شخصيت؛
در وجود انسان تمايلات و گرايشها و غرايز گوناگونى وجود دارد كه گاه
در تعارض و تضاد با يكديگر قرار مىگيرند.
كشاكش طوفان غرايز و ناتوانى در ايجاد توازن و هماهنگى بين آنها به
اختلال شخصيت مىانجامد. دين نقش مهمى در هويت بخشى، ايجاد تعادل بين اميال و
غرايز، اولويتگذارى و برقرارى نظام طولى بين آنها، رهايى از آشفتگى و هماهنگسازى
افكار و احساسات دارد و در نتيجه به ايجاد وحدت و انسجام شخصيت مىانجامد.[1]
يونگ بر آن است كه هرگاه ميان اميال، تعادل و توازن برقرار شد انسان
يك پارچه و منسجم مىشود و به عبارت ديگر وحدت شخصيت مىيابد و اين تنها در سايه نگرش
دينى تحقق پذير است. توحيد و يگانگى شخصيت در انسان را بايد در الگوى دير پاى خدا
جستجو كرد. وحدت شخصيت يعنى انسان نوعى زندگى با خدا دارد و بدون خدا بشر هرگز
نمىتواند به يك كل يكپارچه مبدل شود.[2]
[1] - جهت آگاهى بيشتر: شهيد مطهرى، حكمتها و اندرزها،
ص 47؛ همو، يادداشتها، ج 4، ص 123 و 158 و 159
[2] - كارل گوستاويونگ، مبانى روانشناسى تحليلى، ترجمه
دكتر محمد حسين مقبل، ص 137 تهران؛ جهاد دانشگاهى
اسم الکتاب : چرا دين؟ چرا اسلام؟ چرا تشيع؟ المؤلف : شاكريان، حميدرضا الجزء : 1 صفحة : 21