كرده است.[1] روى آوردن مادران به نيروى كار حقوق
بگير، نرخ صعودى طلاق و در نتيجه ترك كودكان از سوى پدران و نيز افزايش ميزان ساعت
كار، عواملى است كه بر ميزان وقتگذارى والدين براى فرزندانشان تأثير گذاشتهاست.
كارگر معمولى در حال حاضر سالانه 163 ساعت بيش از سال 1969؛ يعنى
سالانه يك ماه اضافى كار مىكند.[2]
ناتوانى روبهافزايش والدين براى اختصاص دادن وقت قابل توجهى به
فرزندان خود، سبب شده است تا ميليونها نوجوان به حال خود رها شوند و كم يا بيش به
صورت نامطلوبى با امر دشوار رشد كردن، در دهه 1990 دستوپنجه نرم كنند. درست است كه
برخى كودكان همچنان در جوامع حمايتگر توسط والدينِ با فكر و با توجه بزرگ
مىشوند، اما وضعيت كلى جامعه اين چنين نيست. آمريكاى معاصر متشكل از والدين
پرمشغله و تنشزدهاى است كه روزبهروز توانايى حضور در كنار فرزندانشان را از
دست مىدهند. اكنون خروارها مطلب مكتوب وجود دارد تا به والدين بگويد چگونه پدر و
مادرى باشند. قدم به هر كتابفروشى كه بگذاريد، با قفسههايى پر از جزوههاى راهنما
روبهرو مىشويد كه به تفصيل مهارتها و فنون پدر و مادرى كردن را تشريح كردهاند.
با وجود اين، به رغم ادعاهاى كارشناسان، هيچ دستور كار واحدى براى بزرگ كردن
كودكان وجود