هگل دولت را به سه معنا به كار مىبرد كه در واقع سه وجه از يك حقيقت
واحد؛ اما داراى مراتب متفاوت است. اين سه معنا عبارت است از:
1. دولت بيرونى (مجموعه منظمى از قوانين ...)؛
2. دولت سياسى (دولت بر حسب نهادهاى خاص حكومتى)؛
3. دولت اخلاقى (معناى كامل و فراگير مورد نظر هگل).
مفهوم دولت اخلاقى، كاملترين معناى دولت، دربردارنده دو وجه ديگر و
در ضمن مرتبهاى عالىتر است. در اين دولت، انسان به اوج تكامل تاريخى صعود
مىكند.
«دولت اخلاقى»؛ يعنى، هنگامىكه شهروندان معناى اخلاقى نهادها و
ساختار دولت را به درستى درك مىكنند. آنجا كه انسان در دولت به آزادى و آگاهى از
آزادى مىرسد، در چنين معنايى از دولت است.[2]
دولت اخلاقى، خلاصه فرآيندى اجتماعى است كه در آن جوهر آگاهى و اراده
فردى در نهادها عينيت مىيابد. هگل دولت را در اين مرحله «فعليت انديشه اخلاقى»
مىخواند. در اين مرحله است كه آزادى واقعى به دست مىآيد و موضوعات اراده فردى با
موضوعات عقل منطبق مىشود. بدين معنا سنّتها و قواعد نه تنها در درون ساختارهاى
نهادى وجود دارند؛ بلكه همچنين به وسيله شهروندان، خودآگاهانه اراده مىشوند.
زندگى اخلاقى وجه عملى رفتار انسان است و در آن قواعد اجتماعى در فرد درونى
مىشوند. نهادهاى دولت اخلاقى متضمن غايتى اجتماعى هستند كه جوهر اراده شهروندان
را تشكيل مىدهد. معيار ارزيابى نهادها نيز وجود يا فقدان همين غايت اجتماعى يا
عنصر تشكيلدهنده اراده آدمى در آنها است. چهارچوب منضبط اين
[1]. ر. ك: جان پلامناتز، شرح و نقدى بر فلسفه
اجتماعى و سياسى هگل،( تهران: نشر نى، 1367)، ص 165 و 167.