اسم الکتاب : آينده جهان( دولت و سياست در انديشه مهدويت) المؤلف : كارگر، رحيم الجزء : 1 صفحة : 131
اينروبه عقيده ماركس قدرت اقتصادى، قدرت متشكل يك طبقه به
منظور تعدّى به طبقه ديگر است. اين تعدّى را از بين ببريد و نياز به وجود دولت،
حكومت و پليس را از بين خواهيد برد.[1]
پرسش اين است كه براساس نظريه طبقاتى چه بر سر دولت خواهد آمد؟
يك. پاسخى ساده به اين پرسش را مىتوان به روشنى در مانيفست كمونيست
يافت.
براساس آن، سياست در درون دولت وجود مىيابد و دولت تجسّم منافع
طبقاتى است.
روبناى دولت، بر پايه سلطه طبقاتى پديد مىآيد. بنابراين «وقتى در
فرآيند رشد و تكامل، تمايزات طبقاتى از ميان بروند و كل توليد در دست كلّ ملّت
قرار گيرد، قدرت عمومى خصلت خود را از دست خواهد داد». وقتى طبقهاى از ميان
مىرود، در آن صورت به يك معنا سياست و دولت هم پايان مىيابد. پس الغاى دولت در
نظر كمونيستها، تنها بهعنوان نتيجه ضرورى سركوب و امحاى طبقات معنا مىدهد؛ زيرا
نابودى طبقات خودبهخود، به نابودى نياز به وجود قدرت سازمانيافته يك طبقه، براى
سركوب طبقه ديگر مىانجامد. اين نظر بهعنوان نظريه محو و اضمحلال تدريجى دولت
معروف شده است. كارل ماركس در فقر فلسفه مىگويد:
«به محض آنكه ديگر طبقهاى اجتماعى براى تعدّى كردن به آن نبود ..
ديگر چيزى براى سركوب كردن- كه وجود يك قدرت سركوبكننده (يعنى يك دولت) را ضرورى
مىسازد- وجود نخواهد داشت».
دو. پاسخ ديگر آنكه با حصول اقتصاد وفور، رسالت تاريخى دولت هم پايان
مىيابد. اين طرحى است كه ماركس از فرآيند تاريخ و سرنوشت دولت ارائه مىكند:
«نخستين اقدامى كه طىّ آن، دولت بهعنوان نماينده تمامى جامعه انجام
مىدهد؛ يعنى، به نام جامعه مالكيت تمامى ابزارهاى توليد را به دست مىگيرد؛ در
عين حال آخرين اقدام مستقل دولت هم هست».
«جامعه [اى] كه توليد را بر مبناى تازه همكارى آزاد و برابر
توليدكنندگان سازمان
[1]. اندر، پىيتر، ماركس و ماركسيسم، ترجمه
ضيائيان،( تهران: دانشگاه( تهران: 1358)، ص 91 و 92.
اسم الکتاب : آينده جهان( دولت و سياست در انديشه مهدويت) المؤلف : كارگر، رحيم الجزء : 1 صفحة : 131