اسم الکتاب : آينده جهان( دولت و سياست در انديشه مهدويت) المؤلف : كارگر، رحيم الجزء : 1 صفحة : 126
بر دسترسپذيرى اجبار قهرآميز، نزد عوامل خاصّى در جامعه است تا
سلطه طبقه حاكم را ابقا و مناسبات مالكيت موجود را از گزند تغيير حفظ كند و طبقات
ديگر را تحت انقياد نگه دارد».
ماركس يك بار در تعريف دولت گفته است: «جامعه به لحاظ سياسى سازمان
يافته». او همچنين مىنويسد: «قدرت دولت، نيروى متمركز و سازمانيافته جامعه است»؛
در اين معنا، دولت «جمعبندى جامعه بورژوايى» است.[1]
در عين حال ماركس دولت را بدنهاى از افراد مىشناخت كه بر كلّ ملّت
حكومت مىكنند. معمولا اين حكومت براى حفظ امنيت مردم و اداره امورشان و غيره
ضرورى دانسته مىشود؛ اما به گمان ماركس آنچه مهم است و ناگفته مىماند، اين است:
دولت براى حفظ منافع دستهاى از مردم و ايجاد شرايط بهرهكشى از بقيه آنان كار
مىكند.
دولت بقاى مناسبات بهرهكشى و تداوم استثمار را تضمين مىكند و به
يارى مشروعيت و حاكميت و در واقع با بدنه مسلّحى از افراد كه در نيروهاى انتظامى،
پليس، ارتش و ...
سازمان يافتهاند، حق انحصارى اعمال خشونت در جامعه را به خود تخصيص
مىدهد.[2]
در مباحث «دولت»، مفهوم اساسى «طبقه» جلوهگر است. دولت بهعنوان
مظهر يا تراكم روابط طبقاتى تلقى مىشود. از ديدگاه ماركس اين خود بهمعناى وجود
ساخت «سلطه» در جامعه است. به عبارت ديگر دولت نماينده هيچگونه خير جمعى يا
قراردادى و يا غايتى عمومى نيست. دولت جزء جدايىناپذيرى از منافع مستقرّ در جامعه
است. از ديدگاه ماركسيستى، يك طبقه خاص، كلّ دستگاه دولت را به نفع علايق و منافع
خود اداره مىكند. اين خود متضمن اعمال قدرت بر گروهها و طبقات ديگر است.
ماركس پيش از بيان مباحث دولت، به جوامع بدون دولت و نحوه پيدايش آن
اشاره مىكند. جامعه ابتدايى، جامعه فقيرى است، تقسيم كار وجود ندارد. مبادله هم
چندان مرسوم نيست. انسان ابزارهايى را مىسازد و به يارى آنها درست به اندازه