اسم الکتاب : آشنايى با قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران المؤلف : مجيدى، محمد رضا الجزء : 1 صفحة : 315
چنانكهمىدانيم، واقعيت در عرصه جهانى بهگونهاى ديگر است و
حتى مسلمانان نيز درواحدهاى سياسى و اجتماعى متفاوت و بعضاً متعارضى به سر
مىبرند. آيا مىتوان اينواقعيت را بدينمعنا تعبير كرد كه تا زمان رسيدن به
جامعه مطلوب اسلامى بايدبرواقعيات موجود در عرصه روابط بينالملل- يعنى تقسيم جهان
به ملل و دول متنازع- چشم بست؟ بىگمان اينگونه نيست؛ چراكه مىبايد با لحاظ امر
واقع، يعنى در شرايطىكههنوز سراسر جهان به امتى واحد بدل نشدهاند، به تبيين
سياستهاى خارجى دولت اسلامىپرداخت.
قانون اساسى جمهورى اسلامى با آنكه به واقعيت موجود در روابط
بينالملل توجه داشته، از جامعه آرمانى و كمال مطلوب اسلامى نيز غفلت نورزيده است.
از اينرو در اصل 11 قانون اساسى آمده است: به حكم آيه
«إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ.»،[1] همه
مسلمانان يك امتاند و دولت جمهورى اسلامى ايران موظف است سياست كلى خود را بر
پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامى قرار دهد و با كوشش پيگير خود وحدت سياسى، اقتصادى
و فرهنگى جهان اسلام را تحقق بخشد.[2]
صاحبنظران در ديدگاههايى مختلف، عناصر سازنده مليت را سرزمين،
نژاد، زبان، تاريخ و منافع مشترك برشمردهاند؛[3]
درحالى كه در آيين اسلام تنها عنصر راستين پيوند ميان اعضاىيك ملت، عامل ايمان
است كه درحقيقت يگانه عنصر اصيل مليتساز در نظام اسلامى بهشمار مىرود.[4] بنابراين فارغ از اين عناصر، با
تمسك به وحدت اعتقادى مىتوانبنيادهاى يك جامعه را پىريخت؛ جامعهاى كه ايمان و
تعهد افراد به مكتب جهانشمول اسلام، تمام افراد جامعه را به يكديگر پيوند داده
است.[5] ازآنجا كه
انقلاب اسلامى ايران طلايهدار حركتى نوين در سطح بينالمللى و در جهان اسلام
بهشمار مىآيد
[2]. درباره بازتابهاى منطقهاى و فرامنطقهاى
انقلاب اسلامى در خودآگاهى و رستاخيز ملتهاى مسلمان بنگريد به: محمدمهدى باباپور،
تحليلى بر انقلاب اسلامى ايران: ريشهها و پيامدها، 254- 209.