اسم الکتاب : آشنايى با قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران المؤلف : مجيدى، محمد رضا الجزء : 1 صفحة : 162
18 ميلادى است.[1] در آن مقطع چنين مىپنداشتند
كه تنها راه محافظت از آزادىهاى فردى و حقوق شهروندى، ضعيف نگاه داشتن دولت است؛
درحالى كه با رختبستن نظامهاى پادشاهى و استبدادى مطلقه، اين نظريه در روايت
نخستين خود فلسفه وجودىاش را از دست داد. شايان ذكر است مهمترين تأثير بر فهم
حداقلى و حداكثرى از تفكيك قوا را بايد در تكوين جايگاه روابط قوا و ماهيت رژيم
سياسى سراغ گرفت.
در جايى كه نظريه تفكيك مطلق قوا حاكم است، با نظام رياستى
روبهروييم و از اين سو در جايى كه با حاكميت تفكيك نسبى قوا مواجهيم، نظام
پارلمانى وجود دارد. چنانكه ازاصطلاح رياستى برمىآيد، تأكيد آن بر نقش و اهميت
شخص رئيسجمهور است. ايالاتمتحده نخستين كشورى بود كه نظام رياستى را برگزيد.
رياستجمهور در اين كشور با داشتن تمام اختيارات قوه اجرايى و ايفاى نقش توأمان
رئيس دولت و رئيس كشور، مهمترين شخصيت سياسى و متنفذ آمريكا بهشمار مىرود.[2] اما در نظام پارلمانى، هسته اصلى
نظام سياسى را بايد در مجلس جست. درواقع قوه مقننه و مجريه و حتى بعضاً قوه
قضاييه، در سطوح عالى خود منبعث و منشعب از مجلساند. بنابراين شاهد درهمتنيدگى،
پيوند و طبيعتاً همكارى ميان قوا هستيم.[3]
نظام پارلمانى را مىتوان خلاصهوار اينگونه تعريف نمود: نظامىكه در آن تفكيك
قوا بهطور نسبى وجود دارد و دولت در برابر قوه مقننه مسئول است وقوهمقننه
مىتواند دولت را از قدرت بركنار نمايد و دولت نيز حق دارد در موارد خاص، مجلس را
منحل كند.[4]
انگلستان، جمهورى چهارم فرانسه و نظام سياسى ايتاليا در سالهاى پس
از جنگ جهانى دوم، از مصاديق رژيمهاى پارلمانىاند. اگر بخواهيم ملاكى براى
بازشناسى نظامهاى پارلمانى و رياستى بهدست دهيم، مىتوان گفت در رژيمهاى رياستى
رئيسجمهور بهعنوان رئيس دولت (هيئت وزيران) و همچنين رئيس كشور، از بيشترين قدرت
اجرايى برخوردار است؛
[1]. كارلتون كلايمر رودى و ديگران، آشنايى با علم
سياست، ص 69.