اسم الکتاب : آشنايى با قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران المؤلف : مجيدى، محمد رضا الجزء : 1 صفحة : 129
كه از جايگاه بلند و اختياراتى وسيع برخوردار بوده و بهعنوان
راهكارى عقلايى براى سياستگذارىها به رسميت شناخته شده است.[1]
در قانون اساسى پيشبينى وجود مسئولان اجرايى مانند هيئت دولت،
استانداران و فرمانداران و مسئولان قضايى براى حل و فصل دعاوى و منازعات و احقاق
حقوق مردم و اجراى حدود الاهى نيز در همين راستا قابل توجيه است.
ولى فقيه نهتنها شرعاً و قانوناً موظف است كه در تأمين مصالح مردم و
احكام حكومتى خود از مشاوران و مجريان كارآمد استفاده كند، بلكه مىبايد در گزينش
اين مجموعه، معيارهاى شرعى، اخلاقى و عقلايى را نيز رعايت كند، در غير اين صورت از
طريق خبرگان، فاقد صلاحيت شناخته شده و معزول خواهد شد. اين در حالى است كه
حكومتهاى استبدادى پايبندى به اينگونه مسائل به هيچرو مشاهده نمىشود.[2]
شش. تفاوت اساسى ديگر ميان نظام ولايت فقيه و حكومتهاى استبدادى،
برابرى حقوقى مقام ولايت با ديگر قشرهاى جامعه است. اين مسئله در سنت اسلامى و در
سيره نبىاكرم و معصومين (عليهم السلام) بازتاب يافته و بهعنوان اصلى بديهى
پذيرفته شده است؛ چنانكه در روايات مىخوانيم: رسولاكرم (ص) در آخرين روزهاى عمر
خود مردى را كه مدعى بود پيامبر بهاشتباه تازيانهاش را بر دوش او زده، دعوت به
قصاص كرد.[3] همچنين
گاه اميرالمؤمنين بهعنوان مدعىعليه در محكمه حضور مىيافت و قاضى كه منصوب ايشان
بود، عليه حضرت به صدور حكم مىپرداخت.[4]
اين مهم افزون بر نصوص دينى، در قانون اساسى جمهورى اسلامى نيز به آن
تأكيد رفته است. اصل 107 رهبر را در مقابل قوانين، با ساير مردم برابر مىداند و
حتى اصل 142 با اعمال راهكار نظارتى بر رهبرى، مرجعى را تعيين كرده تا افزايش
دارايى رهبر را همچون
[1]. مسعود اخوانكاظمى،« جايگاه و نقش رهبرى در
قانون اساسى جمهورى اسلامى و مقايسه آن با قوانيناساسى دموكراسىهاى غربى»،
مجموعه مقالات همايش انقلاب اسلامى، ج 3، ص 300.
[2]. شريف لكزايى،« چيستى ولايت مطلقه فقيه در
انديشه سياسى امام خمينى»، مجموعه مقالات همايش انقلاب اسلامى، ج 3، ص 77- 68.
[3]. غلامحسين زرگرىنژاد، تاريخ تحليلى اسلام، ص
81.
[4]. جلالالدين مدنى، حقوق اساسى و نهادهاى سياسى
جمهورى اسلامى ايران، ص 356.
اسم الکتاب : آشنايى با قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران المؤلف : مجيدى، محمد رضا الجزء : 1 صفحة : 129