القا اينگونه انديشهها به مردم از سوى بزرگان اهل سنت، موجب مىشد
كه شيعيان در جوامع شهرى با مشكلاتى بيش از پيش مواجه شوند. اين مشكلات به تدريج
حالت جدىترى به خود گرفته، به نزاعها و درگيرىهايى تبديل مىشد. مواردى از اين
درگيرىها در قرن چهارم در بغداد وجود دارد كه گاه بسيار خونين و تأسفبار و همراه
با ويرانىهايى بوده است. بارها محلات شيعهنشين مورد هجوم مردمان متعصب قرار
گرفته و خانهها و بازارها و حتى مساجدشان به آتش و ويرانى كشيده شد.[2] چنين اقداماتى كما بيش در ديگر
شهرها نيز صورت مىگرفت، چنانكه مسجد شيعيان شهر نيشابور در قرن چهارم، با مداخله
واعظ سنى مذهب شهر، كه از مذاهب كراميّه بود، ويران گرديد.[3]
بدين ترتيب شيعيان در اين دوره، همانند بسيارى از ادوار ديگر، در موقعيت اجتماعى
سختى به سر مىبردند و با مشكلات اجتماعى زيادى مواجه بودند.
ج) خاندانهاى شيعى
توسعه جغرافيايى، اجتماعى و فرهنگى تشيع تا حد زيادى مرهون
خاندانهاى شيعى بود، چون بهطور معمول وقتى يكى از اعضاى برجسته خاندانى به تشيع
مىگرويد، موجب مىشد تا ديگر اعضاى خاندان به اين مذهب روى كنند. در تاريخ تشيع،
چنين خاندانهايى كه زعامت شيعيان را در ادوار مختلف به عهده داشتند و برخى نيز در
حوزههاى مختلف سياسى، اجتماعى و فرهنگى حضور داشتند، شايسته توجه ويژهاند.