قطعه آواز خود هستيد. در اينجا شما در حال
كسب تضمين علنى براى قرضى هستيد كه اساسا مدتها قبل بهطور مخفيانه تضمين گرديده
بود. مقاله شما و تلاش شما جهت روسفيد قلمداد كردن خودتان و شاه فقط آخرين نواهاى
شما هستند براى اينكه افكار عمومى روسيه چيزى عليه معامله شرمآورى همچون وام دادن
به يك دژخيم نداشته باشد. امّا آقاى شاپشال زحمت شما كاملا بيمورد است. زيرا در
حال حاضر روسيه دورهاى را سپرى مىنمايد كه هيچكس به افكار عمومى آن اهميتى
نمىدهد و شما مىتوانيد گستاخانه آنرا ناديده بگيريد ...»
«با تشخيص اينكه لازمست اين يا آن را مسئول تمامى آنچه كه اتفاق
افتاده است قلمداد نمائيد، شما تمامى تقصير را به گردن امير بهادر جنگ
انداختهايد. من حاضرم تمامى آن چيزهايى را كه در مورد وى نوشتهايد، با هردو دست
امضاء و تصديق نمايم، و حتى مىتوانم چيزهايى را به آن اضافه كنم، امّا فقط بيك
شرط و آن اينكه شما رضايت دهيد كه اعتراف كنيد كه او صرفا ابزار سادهاى در دستهاى
شما بود و اينكه شيطان واقعى تحريككننده وى شما بوديد تا مسئوليت تمامى اعمال
شريرانهاى كه وى مرتكب گرديد بر عهده شما و سفارتى كه شما نيز به نوبه خود ابزار
نرمى در دستهاى آن بوديد، قرار گيرد.»
«شما از يك انقلاب در ايران سخن مىگوئيد، شما اشتباه بزرگى مىكنيد
آقاى شاپشال: در ايران انقلابى وجود ندارد، فقط يك ملت متحد وجود دارد كه همچون يك
تن واحد براى معتدلترين حقوق اساسى مبارزه مىكند ...»
«آقاى شاپشال، به يمن گستاخى و ناشايستگى فراوانش، صريحا اعلام
مىكند كه در زمان كودتا «بندرت كسى» (در جاى ديگر «هيچكس») كشته شد. از پانصد يا
ششصد تن ايرانيانى كه به وسيله مسلسلهاى قزاقهاى تحت فرماندهى كلنل لياخوف كشته
شدند سخنى نمىگوئيم و من جسارتا فقط اين يك سئوال را مطرح مىكنم. آيا اين
«هيچكس» ملك المتكلمين و جهانگير خان را، كه مجازات بيرحمانه آنها شخصا توسط شما و
كلنل لياخوف صادر گرديد، در حاليكه شاه روى يك بالكن ايستاده و شكنجههاى
هنرمندانه شما را تحسين مىنمود، به حساب مىآوردند يا خير؟ آيا به خاطر داريد كه
چگونه شما، درحالىكه دور مىشديد، بر جسدهاى قطعهقطعه شده ناشى از شكنجه آنها تف
انداختيد و گفتيد «يك سگ كمتر؟»
در پايان اين فصل، كه تايپ شده بود، تبصره ذيل با دستخط اضافه شده
بود:
«مقاله هنگامى تمام شد كه تلگرامى حاكى از پذيرش شاپشال، فرد معروف
ملّى ايران، توسط