اسم الکتاب : انديشه سياسى امام خمينى( ره) المؤلف : فوزى، يحيى الجزء : 1 صفحة : 89
اصولًا در مورد رابطه عرفان و سياست ديدگاههاى مختلفى وجود
دارد: برخى با بهدستدادن تعريفى خاص از عرفان معتقدند انديشه عرفانى نمىتواند
انديشه سياسى را بنياننهد؛[1] زيرا انديشه عرفانى بر
رويگردانى از دنيا استوار است، اما انديشه سياسى به آبادى و سلطنت دنيوى روى دارد.
در مقابل، گروه ديگرى برآناند كه عرفان و سياست با يكديگر ارتباط دارند و انديشه
عرفانى مىتواند انديشه سياسى بيافريند.
امامخمينى ازجمله كسانى است كه بر رابطه عرفان و سياست تأكيد دارد.
وى با بهدست دادن تعريفى از سياست و عرفان، اين دو را با هم مرتبط مىكند. وى
دراينباره مىگويد:
خيال كردهاند- يك دسته زيادى- كه معناى عرفان عبارت [از] اين است كه
براى انسان يك محلى پيدا بشود و يك ذكرى بگويد و يك سَرى حركت دهد و يك رقصى بكند.
اينها معنى عرفان است؟! خيال كردهاند كسى عارف است كه كناره بگيرد؛ ... يك قدرى
ذكر بگويد و يك قدرى تغنى كند.[2]
امام مىافزايد اين كار مطابق با سيره ائمه نيست و كسانى چون ابراهيم
و موسي (عليهم السلام)، حضرتمحمد (ص) و اميرالمؤمنين (ع) هم عرفان داشتند و هم
وارد سياست و كار خلق شدند.
امام معتقد است انديشهاى كه از نور معرفت خدا روشن شد، بايد نورش را
به جامعه نيز بازتاباند تا همگان از آن بهرهمند شوند. سپس مىافزايد:
نه گوشهگيرى صوفيانه دليل پيوستن به حق است و نه ورود به جامعه و
تشكيل حكومتْ شاهد گسستن از حق [بلكه] ميزان در اعمال، انگيزههاى آنهاست.[3]
امامخمينى به صراحت به پيوند ميان عرفان و سياست اشاره مىكند:
در سيره الهى لازم نيست انسان يك گوشهاى بنشيند و بگويد من مىخواهم
سير الى الله داشته باشم. سير الى الله همان سيره و روش انبيا خصوصاً پيامبر اسلام
و ائمه معصومين است كه در عين حالىكه در جنگ وارد مىشدند و مىكشتند و كشته
مىدادند و حكومت مىكردند، هرچيز سير الى الله بود. اينطور نبود آنروز كه
[1]. براى نمونه بنگريد به: جواد طباطبايى، درآمدى
بر تاريخ انديشه سياسى در ايران.
[2]. روحالله موسوىخمينى( امام)، صحيفه امام، ج
20، ص 116 و 117.