حضرت
فرمود: ... لا تسلّمه سبّاء. راوى پرسيد: سبّاء چيست؟ حضرت فرمود:
«الذي
يبيع الأكفان ويتمنّي موت امّتي وللمولود من امّتي أحبّ إليّ ممّا طلعت عليه
الشمس».[1]
البته هر
دو روايت از نظر سند ضعيف است، ضعف روايت اوّل قبلًا در بيع صرف ذكر شد، و در
روايت دوم هم عبدالله دهقان در سند آمده است كه مجهول الحال است؛ ولى بر مسلك
مشهور كه قائل به تسامح در ادلّه سنن و مكروهات هستند به درد كراهت مىخورد.
از نظر
شهيد ثانى اين معامله حرام است، زيرا منجر به امر حرام مىشود، يعنى آرزوى مرگ
انسانها.
در پاسخ
اين سخن گفتنى است مقدمه حرام حرمت ندارد. مجرد تمنى و دوست داشتن قلبى نشانه خبث
باطن و گرفتارى به رذيله اخلاقى است كه از نظر فقهى و تكليفى حرام نيست يا اگر هم
موجب عقاب باشد بخشيده شده است و بر نيت بد، كيفر لازم نمىشود.
ديگر اينكه
از تعبير «بياع» و «سبّاء» كه صيغه مبالغه است و بر كثرت دلالت دارد و نيز از
تعبير «يبيع» و غيره كه مضارع است و ظهور در استمرار دارد، استفاده مىكنيم كه شغل
قرار دادن كفن فروشى كراهت دارد، ولى پارچه فروشى كه در كنار انواع پارچهها،
پارچه كفنى بفروشد كراهتى ندارد.
3.
طعامفروشى
طعام فروشى
نيز كراهت دارد. دليل آن روايات باب بيست و يكم از ابواب «ما يكتسب به» است. در
فرازى از روايت اوّل آمده است:
«ولا
تسلّمه بياع طعام فإنّه لا يسلم من الاحتكار».[2]