فما زحل عندكم فى
النجوم؟ فقال اليمانى: نجم نحس! فقال أبو عبدالله (ع):
«لا تقل
هذا، هو نجم اميرالمؤمنين (ع) وهو نجم الأوصياء وهو الذى النجم الثاقب قال الله
تعالى فى كتابه.[1]
البته
صعوبت و دشوارى آن و داراى دقايق و ظرائف بودن و ذات الابعاد بودن آن و وجود كثرت
اشتباه در محاسبات منجّمان، مانع از اصل صحت اين علم و فراگيرى آن نيست وگرنه بايد
فرا گرفتن علم كلام و فلسفه نيز ممنوع باشد و بلكه به طريق اولى حرام باشد زيرا
خطر اشتباه و لغزش در اين علوم به مراتب بزرگتر از خطر اشتباه در محاسبات نجومى
است.
بنابراين
اصل تعلّم علم نجوم بدون اعتقاد به تأثير، شرعاً منعى ندارد، و عده زيادى از
بزرگان، عالم به نجوم بودهاند. تنجيم مصطلح كه فقهاى اسلام به حرمت آن فتوى
دادهاند اصل علم نجوم و تعلّم آن نيست بلكه قسم خاصى از آن است كه خواهد آمد. نه
تنها اصل تعلّم نجوم مانعى ندارد بلكه چه بسا رجحان هم دارد، زيرا با مطالعه در
اوضاع كواكب و روابط عميق آنها با حوادث ارضى و وجود همبستگى كامل ميان پديدههاى
عالم، معرفت انسان به علم و حكمت و قدرت بارى تعالى بيشتر مىشود.
تعريف
تنجيم
شيخ اعظم
از قول محقق ثانى تنجيم را اينگونه تعريف كرده است:
التنجيم
الإخبار عن أحكام النجوم باعتبار الحركات الفلكيّة والاتصالات الكوكبيه.[2]
منجم گرى
عبارت است از خبر دادن از احكام و آثار ستارگان به اعتبار حركات فلكى و اتصالات
كوكبى. يعنى از اقتران و اتصال دو ستاره به يكديگر فلان حادثه در زمين رخ مىدهد،
از دور شدن و فاصله گرفتن آنها فلان حادثه رخ مىدهد، نحوه قرار گرفتن فلان ستاره
دليل وقوع فلان حادثه است، طلوع فلان ستاره دليل حدوث فلان