اصل حرمت
تعلّم و يادگيرى سحر جاى بحث نيست و چنانكه در عمل سحر ذكر شد تعلّم آن نيز به
اجماع مسلمين حرام است و بلكه از ضروريات دين است. در برخى روايات هم آمده است:
«من
تعلّم شيئاً من السحر قليلًا أو كثيراً فقد كفر، وكان آخر عهده برّبه وحده أن يقتل
إلا أن يتوب».[1]
از آيه
هاروت و ماروت هم اين حكم استفاده مىشود، زيرا در آخر آيه آمده است: لَمَنْ
اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ ... كه به احتمال زياد
اشترا كنايه از تعلّم است. قبلًا هم در باب غنا در آيه لهو الحديث ذكر شد كه «يشتري» به معناى
«يتعلّم» است و مذمّت آيه دليل حرمت آن است.
اگر هدف،
استعمال و به كارگيرى سحر باشد اشكال دارد؛ در آيه هم اشاره شد كه
وَيَتَعَلّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلا يَنفَعُهُمْ، ولى اگر به قصد
نگهدارى خود از جادو شدن، ابطال سحر ديگران، دفع سحر مدعيان نبوت و مصالح ديگر
باشد اشكالى ندارد و بلكه گاهى واجب مىشود.
درباره
تعلّم سحر فقط براى اطلاع از آن به عنوان يكى از علوم غريبه ظاهر كلام اكثر فقها،
عدم جواز است چون روايت مذكور اطلاق دارد و توجيه آن به تعلّم به قصد عمل يا تعلّم
و عمل، خلاف ظاهر است.[2]
البته اگر
اطلاق روايت صحيح باشد استثناى دو مورد مذكور در كلام شهيدين قابل مناقشه است،
زيرا راه حفاظت از شرّ ساحران يا دفع سحر منحصر در تعلّم سحر نيست، زيرا راه
تعويذات و اذكار و قرآن (آيه الكرسى، چهار قل و ...) باز است، و نيز خداوند به فضل
و لطف و كرمش سحر مدعيان نبوت را باطل مىكند.
ولى روايت
سندش به خاطر «ابى البخترى» ضعيف است و قابل استدلال نيست، و