سپس وى كلام
شافعى را ذكر مىكند كه بسا با خويشتن مىگفت:
به
قياس نمىتوان دست يازيد مگر هنگام ضرورت (چونان خوردنِ مُردار).
پژوهشگر
مصرى، شفيق شحاته، مىگويد:
ارتقاى
قياس به درجهاى كه مصدرى براى شريعت باشد، بايد به اسبابِ تاريخى محض، نسبت داده
شود[1].
با
كمال تأسّف، سخن را با نص صاوى» (كه از تندروان متعصّب است) به پايان مىبرم. وى
در حاشيهاش بر تفسير جلالين مىنويسد:
تقليد
سواى مذاهب چهارگانه جايز نمىباشد، هرچند موافقِ قولِ صحابه و حديث صحيح و آيه
باشد.
بيرون
از مذاهب اربعه، گمراه است و گمراهساز؛ و بسا اين كار، او را به كفر بكشاند؛ زيرا
اخذ به ظواهر كتاب و سنّت، از اصول كفر است[2].
اين
سخن بر خلاف نظر رؤساى مذاهب چهارگانه است كه به مردم اجازه ندادهاند كه اقوال بر
خلاف آيه و حديث صحيح را از آنان بپذيرند؛ و عمل به هريك از مذاهبى را كه مردم در
پيش گرفتهاند، معتبر دانستهاند.
اين
بود خلاصهاى از تاريخ تشريع اسلامى و ملابسات فقه. آن را بدان جهت آورديم كه
خواننده بصيرت يابد و بر بعضى از اصولى كه در صدر اوّل اسلام پديد آمد و ريشههاى
اختلاف ميان مسلمانان آگاه شود، و اينكه چگونه فقهاى اهل رأى، تعدّد در رأى را
جايز شمردند؛ با اينكه مىدانيم خدا و پيامبر و قرآن يكى است، و خدا ما را به وحدت
در فقه و عقيده فرا مىخواند و از اختلاف و جدايى برحذر مىدارد، و رسول خدا صلى
الله عليه و آله تأكيد و نص دارد بر اينكه فرقه ناجيه از امّتش تنها يك فرقه است.
[1] . مناظرات فى اصول الشريعة: 330( به نقل از.( 23..
[2] . حاشية الصاوى على تفسير الجلالين 3: 10( دار
احياء التراث العربى).
شيخ احمد بن حجر آل بوطامى- قاضى
عالى ديوان شرعى- در دولت قطر، كلام صاوى را در كتابش« السنّة والقرآن عن كونهما
مصدر الضلال والكفران» رد مىكند( به نقل از علّامه خليلى مفتى كشور سلطان نشين
عمان در كتاب« الحق الدامغ: 10»).