ابو
العاليه از ابَى بن كعب روايت مىكند كه وى نسخههاى بزرگى در تفسير داشت[1].
پيش
از اين آگاه شديم كه رأى ابى بر خلاف نظر خليفه بود، و بر عدم برترى علمى خليفه
تصريح مىكرد و منعِ او را از نقل حديث و قرائتِ قرآن، نپسنديد.
3.
مُعاذ بن جبل (م 18 ه-)
رسول
خدا صلى الله عليه و آله مُعاذ را به يمن فرستاد و هم زمان نامهاى درباره صدقات
برايش نوشت كه در آن احاديثى بود[2].
نامه
پيامبر صلى الله عليه و آله به مُعاذ درباره صدقات، نزد موسى بن طلحه بود[3]
و كتابهاى مُعاذ پيش ابن عائذ[4].
اين
نصوص- همگى با هم- بر تدوين معاذ و مُدوِّنات او و بقاى آنها دلالت مىكند، با
آنكه خليفه احاديث را سوزاند و از تدوين منع كرد و تهديد نمود.
در
صفحات پيشين، موضع مُعاذ نسبت به عمر درباره قصاصِ مسلمان براى قتل ذمّى و رجم زنى
كه دو سال پس از غيبت شوهر فرزند زاييد، بيان شد.
4.
حُذيفة بن يمان (م 36 ه-)
سخن
حُذَيفه با عُمَر گذشت كه مىگفت: وى، حق را خوش ندارد و فتنه را مىپسندد و به
آنچه نديده شهادت مىدهد و بى وضو نماز مىگزارد و در زمين برايش چيزهايى است كه
براى خدا در آسمان نيست!