سپاه
اسلام در دهم ماه رمضان سال هشتم هجرى به سمت مكّه مكرّمه حركت نمود. هنگامى كه به
منطقه «كديد» رسيدند، حضرت آب خواست و در برابر ديدگان مسلمانان افطار نمود و به
آنها نيز فرمان افطار داد؛ ولى برخى از آنان با نافرمانى از دستور رسول خدا صلّى
اللّه عليه و اله و سلم و رهبر خويش، افطار نكردند. نبىّ اكرم صلّى اللّه عليه و
اله و سلم از نافرمانى اين افراد به خشم آمد و فرمود: «اولئك العصاة»؛ آنان افرادى
نافرماناند. آنگاه دستور داد افطار نمايند[1].
زمانى
كه پيامبر به مرّ الظهران رسيد به مسلمانان فرمان داد در صحرا پراكنده شوند و هريك
آتشى برافروزند و با اين كار، شب تاريك را روشن ساخت و مسلمانان بسان لشكرى انبوه
كه تمام قدرت قريش در برابرش به نابودى كشيده مىشد، جلوهگر شد. اين منظره عباس
بن عبد المطلب، آخرين مهاجرى را كه در منطقه جحفه به كاروان رسول خدا صلّى اللّه
عليه و اله و سلم پيوست نگران و پريشانخاطر ساخت و در جستجوى وسيلهاى براى آگاهى
قريش از ماجرا برآمد تا پيش از ورود سپاه اسلام، تسليم شوند.
ابن
عباس در مسير راه ناگهان صداى ابو سفيان را شنيد كه با شگفتى از حضور اين نيروى
سترگ در آستانه شهر مكّه با «بديل بن ورقاء» گفتوگو مىكرد. وقتى ابن عباس، ابو
سفيان را در جريان قرار داد كه نبىّ اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم سپاه خود را
براى فتح مكّه گسيل داشته، از بيم و هراس بدن ابو سفيان به لرزه افتاد و
[1] . وسائل الشيعه 7/ 124؛ سيره حلبى 3/ 290؛ مغازى 2/
802 و صحيح مسلم 3/ 141- 142، كتاب روزه باب جايز بودن روزه و افطار در ماه رمضان
براى مسافر در غير معصيت، چاپ دار الفكر، بيروت.