كرد و اين
كار سبب شد ترس و وحشت وجودشان را فراگيرد و باسرعت به سمت مكّه حركت كنند.[1]
رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم و مسلمانان به مدينه بازگشتند و تا حد زيادى
روحيه از دسترفته خود را بازيافتند.
6.
خيانت به مسلمانان
در
جامعهاى كه قدرت و زور شمشير بر آن حاكم بود طبيعى به نظر مىرسيد كه مشركان پس
از شكست مسلمانان در احد، به آنان چشم طمع دوخته باشند؛ ولى نبىّ اكرم صلّى اللّه
عليه و اله و سلم بيدار بود و به كليه تغيير و تحولات توجه و بر سلامت رسالت و
قدرت آن پافشارى داشت و در ايجاد دولت و حراست از آن كوشا بود. وى اخبار و اطلاعات
را به دست مىآورد و از تصميمات دشمن آگاه مىشد و بهسرعت و پيش از آنكه مشركان
به اهداف خود برسند بدانان پاسخ مىداد. سريّهاى به فرماندهى ابو سلمه براى سركوب
يورش بنى أسد به مدينه، از شهر خارج شد و در مأموريتى كه به وى محوّل شده بود،
موفقيت حاصل كرد[2] و
مسلمانان نيز توانستند مكر و حيله شرك را كه براى هجوم به مدينه آماده مىشد، دفع
نمايند.
جمعى
از دو قبيله «عضل» و «قاره» به حضور پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم
شرفياب و از آن حضرت خواستار اعزام مبلّغ شدند تا مسايل دينى را به آنها بياموزد
و پيامبر رحمت نيز كه در راستاى گسترش رسالت اسلامى تلاش مىكرد، به خواسته آنان
پاسخ مثبت داد. گروهى از مشركان توانستند با مسلمانان از در حيله و نيرنگ درآيند.
اين دستهاى خيانتكار در منطقه «ماء الرجيع» به