و در جهت
تنظيم روابط انسان ها با يكديگر و يا روابط انسان ها با طبيعت و يا مجموعه اى از
روابط دو جانبه و چند جانبه انسان ها با يكديگر و يا با طبيعت و يا با آفريدگار
جهان و مانند آن وضع شده و يا وضع و مقرر خواهد شد.
اساس
اين نظام، بر نظم و انضباط، تنظيم روابط فردى و خانوادگى و اجتماعى و بهره بردارى
بهينه از منابع خدادادى و برقرارى امنيت و عدالت و يا ايجاد بسترهاى لازم براى رشد
و توسعه و پويائى و يا مقابله با چالشها، تهديدها و تضادها و يا براى تعالى و
تكامل انسان ها وجامعه بشرى و پاسداراى ازطيبه انسان ها است.
در
اين نظام، اصولًا اعتبارات و مقرراتى برخاسته از نظام تكوين و يا مرتبط با آن و
منطبق با نواميس كلى آفرينش است. ريشه اين قوانين در نظام تكوين و در عمق فطرت
انسان ها و رفتارهاى اجتماعى، اخلاقى آداب و سنتى آنها نهفته است و در خمير مايه
جان آدمى به وديعه گذارده شده است. امور اخلاقى، قواعد اخلاقى، سنن و آداب اجتماعى،
حسن و قبح عقلى همه در جان انسان ها ريشه دارد. باب بندى، تقسيم و شاخه شاخه شدن
بر اساس سير تحولات جوامع بشرى رخ داده و طبق مقتضيات زمان و مكان توسعه يافته و
رفته رفته آن قواعد و سنت اجتماعى و عقلانى به قواعد و قوانين حقوقى تبديل شده ولى
در عين حال به هم عجين و آميخته است و هر يك ضامن ديگرى را مكمل يكديگرند و هريك
به تنهايى ناقص و كم فايده خواهد بود.
به
نظر مى رسد در مفهوم حق و ملك، نوعى سلطه و اختيار و اولويت و توانائى نهفته است.
ليكن اين مفهوم، بسيار وسيع و گسترده و ذوالمراتب است؛ مانند كلى مشكك كه داراى
مراتب است. در حق نيز اين بساط و گستردگى نهفته است و شامل تمامى مراتب و مراحل
سلطه و اعمال اختيار و احاطه ديده مى شود كه مرتبه نازله آن را به اسم حقوق مى
شناسيم و مراتب عاليه آن را بنام