اسم الکتاب : ابن تيميه امام سلفى ها المؤلف : قاسم اف، الياس الجزء : 1 صفحة : 248
أم سلمة
فقلت: إني و الله ما جئت أسأل طعاما و لا شرابا و لكني مولى لأبي ذر. فقالت:
مرحبا. فقصصت عليها قصتي فقالت: أين كنت حين طارت القلوب مطائرها قلت: إلى حيث كشف
الله ذلك عني عند زوال الشمس قال: أحسنت سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله يقول:
علي مع القرآن والقرآن مع علي لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض؛[1] ابوثابت غلام ابوذر غفارى مىگويد: روز جمل
همراه على بودم و چون عائشه را ديدم كه در (لشكر مقابل) ايستاده است شك كردم. سپس
خداوند آن شك را هنگام نماز ظهر از من برطرف فرمود و همراه اميرالمؤمنين (با
دشمنانش) جنگيدم. چون جنگ تمام شد به مدينه رفته و بر امسلمه وارد شدم و گفتم: به
خدا سوگند من جهت طلب طعام و شراب نيامدم. من غلام ابوذر هستم. امسلمه گفت: خوش
آمدى و من سرگذشت خود را براى او بازگو كردم. او گفت: كجا بودى زمانى كه قلبها
پراكنده شدند؟ گفتم: همان جايى كه خداوند هنگام زوال خورشيد برايم كشف فرمود.
امسلمه گفت: آفرين، از رسول خدا صلى الله عليه وآله شنيدم كه مىفرمودند: على
همراه قرآن است و قرآن همراه على. اين دو از هم جدا نمىشوند تا اينكه سر حوض بر
من وارد شوند.
حاكم
و ذهبى سند اين حديث را صحيح دانستهاند و سند حموينى و خوارزمى غير از سند حاكم
است.
3.
عن جري بن كليب العامري قال: لما سار علي إلى صفين كرهت القتال فأتيت المدينة
فدخلت على ميمونة بنت الحارث فقالت: ممن أنت؟ قلت من أهل الكوفة قالت من أيهم؟
قلت: من بني عامر قالت: رحبا على رحب و قربا على قرب تجيء ما جاء بك؟ قال: قلت:
سار علي إلى صفين و كرهت القتال فجئنا إلى ها هنا قالت: أكنت بايعته؟ قال: قلت:
نعم قالت: فارجع إليه فكن معه فو الله ما ضل و لا ضل به؛[2]
جرى بن كليب عامرى مىگويد: چون على روانهى صفين شد، من از جنگ خوددارى كرده و به
مدينه رفتم و به ميمونه دختر حارث (امالمؤمنين) وارد شدم. ميمونه گفت: اهل كجايى؟
گفتم: اهل كوفه. گفت: از كدام قبيله هستى؟ گفتم: از بنى عامر. گفت: خوش آمدى، چه
چيز تو را به اينجا آورد؟ گفتم: على به صفين رفت و من از جنگ كراهت داشتم لذا به
اينجا آمدم. ميمونه گفت: با على بيعت كردى؟ گفتم: آرى، گفت: به نزد على برگرد
وهمراه او باش، به خدا سوگند بدان كه على نه گمراه شد و نه كسى را گمراه كرد.
حاكم
و ذهبى سند اين حديث را به شرط شيخين صحيح دانستهاند.
چنانكه
ملاحظه مىكنيد مادران مؤمنين مردم را به جنگ در ركاب اميرالمؤمنين عليه السلام
تشويق و امر مىكردهاند، ولى ابن تيميه چه دروغها و تهمتهايى را در مورد اين
جنگها متوجه اميرالمؤمنين عليه السلام كرده كه ملاحظه نموديد.
[1] . المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 134، ح 4628؛
فرائد السمطين، ج 1، ص 177، ح 140؛ مناقب خوارزمى، ص 176، ح 214؛ ينابيع الموده، ج
1، ص 269.