اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 73
آن واحد،محال است كه دو وجود بپذيرد،چه
استقلالى و چه تبعى و چه خارجى و چه ذهنى.همين بيان،در قسمت معنا هم مىآيد به
اينكه همان گونه كه دو لحاظ تبعى، در آن واحد،براى ملحوظ واحد،محال است هكذا دو
لحاظ استقلالى هم محال است چون انسان،در آن واحد،داراى ارادۀ واحده است نه
دو اراده يا صد اراده.
همانطورى كه در آن واحد،در آيينه فقط
مىتوان يك صورت را ديد و محال است كه در همان آن،صورت ديگرى را نشان دهد،هكذا
نسبت به لفظ و معنا،لفظ هم در استعمال واحد،فقط مىتواند حاكى از يك معنا باشد.
دو تبصره:1.متكلم
مىتواند در يك استعمال،لفظ را فانى در يك معنا قرار دهد.
سپس در استعمال ديگر،فانى در معناى
ديگرى قرار دهد در طول هم.چنانكه تو مىتوانى در آيينۀ اول،اين صورت
را ببينى سپس در آن بعدى،صورت بعدى را.
2.همان گونه كه صحيح است كه متكلم،لفظ را در يك مجموع معانى من حيث المجموع
استعمال كند،به طورى كه هريك استقلال نداشته باشند،نظير اينكه در آيينه نظر كنى به
يك صورتى كه مال دو شىء به هم پيوسته است،اما اينجا استعمال لفظ در اكثر از معنا
نشده،بلكه استعمال لفظ است در يك معنا كه آن يك معنا،مجموع المعنيين باهم باشد و
لو مجازا.
دو نكته
1.اينكه مىگوييم استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد جايز نيست،لا فرق بين
اينكه آن معانى كثير،همه معناهاى حقيقى باشند(كما فى المشترك اللفظى)و يا بعضى
حقيقى و بعضى مجازى باشند و يا همه مجازى باشند؛چون ملاك عدم جواز،در هر سه،مساوى
است و آن اينكه لفظ واحد،در آن واحد،نمىتواند فانى در دو معنا باشد و مرآت براى
دو معنا يا بيشتر باشد،چه معناى حقيقى و چه مجازى؛چنانكه آيينه نمىتواند دو صورت
را نشان دهد،چه صورتهاى واقعى و چه اشباح و صورتهاى خيالى و مجسمهاى.
2.مطالبى كه ما گفتيم به لفظ مفرد اختصاص ندارد؛در تثنيه و جمع هم جارى است
و لكن بعضى ميان تثنيه و جمع با مفرد فرق گذاشته و تفصيل دادهاند و گفتهاند
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 73