اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 377
ظاهر آن است كه دلالتش بر مراد متكلم،ظن
و گمانآور باشد و احتمال خلاف هم در آن داده شود.مثل:اكرم العلماء كه ظهور در
عموم دارد ولى يحتمل كه مراد واقعى متكلم،علما نباشند بلكه تنها علماى عادل باشند.
2.المبين اما مبين بنفسه و اما مبين بغيره:مبين بنفسه،آن است كه خودش فى حد
نفسه روشن و مبين است و نيازى به مفسر ندارد.مثل: إِنَّ اللّٰهَ عَلىٰ
كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ .
ولى مبين بغيره،آن است كه خودش فى نفسه
اجمال و ابهام دارد اما به بركت غير، مبين شده و واضح الدلالة گشته است.مثلا
خداوند فرموده: وَ آتُوا الزَّكٰاةَ ،و ما نمىدانيم كه زكات چه مقدار بايد
داده شود.پيامبر فرموده:فيما سقت السماء العشر و فيما سقى بالدوالى نصف العشر؛اين
كلام رسول،مبين آن سخن خداوند است.
5.موجبات اجمال
علل و موجبات اجمال:اما در افعال،منشأ و
سرچشمۀ اجمال،آن است كه وجه وقوع عمل،براى ما روشن نباشد يعنى ندانيم كه فاعل
اين فعل را به چه قصدى انجام داد؟آيا بقصد الوجوب او الاستحباب؟مثلا امام عليه
السّلام در جلسهاى كه مخالفين يا افراد مشكوك الهوية بودند،وضويى گرفت به طرز
خاصى و ما نفهميديم كه آيا وضوى شرعى واقعى همين است،يا نه،امام عليه السّلام تقية
چنين وضويى گرفت؟اينجا وجه عمل بر ما مجهول است.يا مثلا امام عليه السّلام در نماز
هميشه جلسۀ استراحت را به جا مىآورد ولى ما نفهميديم كه آيا به قصد وجوب به جاى
آورد يا به قصد استحباب؟ همينقدر فهميديم كه اين عمل در نماز،مشروع است ولى
ندانستيم كه واجب است يا مستحب است.
اما در اقوال و الفاظ:اجمال در لفظ،چه
مفرد و چه مركب،علل و اسباب گوناگونى دارد كه به عنوان نمونه،شش مورد را بيان مىكنند:
1.گاهى اجمال به خاطر آن است كه لفظ،مشترك است بين چند معنا،و قرينهاى بر
هيچكدام اقامه نشده،لذا نمىدانيم كه كدام معنا مراد است؟حال،اشتراك لفظى،يا
اصالة و بالذات است(مثل عين كه در اصل وضع شده براى هفتاد معنا،و مثل تضرب
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 377