اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 346
قطعنظر شود از امور خارجى(دقيقا نكتۀ مقابل
ماهيت مهمل)؛و ماهيت،به اين لحاظ،مقسم واقع مىشود براى آن اقسام سهگانه كه بشرط
شىء و بشرط لا و لا بشرط قسمى باشد.
با حفظ اين مقدمه،مىگوييم:ماهيت من حيث
هى هى محال است كه مقسم از براى اين اعتبارات سهگانه باشد درحالىكه ماهيت لا
بشرط مقسمى،مقسم اين سه قسم واقع مىشود؛پس اين دو اصطلاح،متباين هستند نه مترادف.
دليل بر اينكه ماهيت مهمل نمىتواند
مقسم اين سه قسم باشد،دو دليل است:
دليل اول:مقدمتا بايد بدانيم كه قانون
در باب تقسيم،آن است كه هر قسمى با اقسام ديگر ضد و قسيم هستند و اجتماعشان
نشايد،ولى هر قسمى با مقسم خود متحد است و محال است كه قسيم او باشد(قسم شىء قسيم
شىء نمىشود).
با حفظ اين مقدمه،مىگوييم ماهيت من حيث
هى هى،قسيم ماهيت لا بشرط مقسمى است چون در ماهيت مهمل،تنها ماهيت به ملاحظۀ
ذاتيات منظور شده است ولى در قسم دوم،به ملاحظۀ امور خارجى و
در مقايسه با آنها منظور شده و آن اعتبارات ثلاثه،مال ماهيت است به ملاحظه آن با
امر خارجى؛پس در تمام اين اقسام سهگانه،ماهيت را با امور خارج از ذات مقايسه كردهايم
و در ماهيت مهمل قطعنظر شده و اين دو،متباين و متناقض هستند؛چگونه ممكن است كه
شىء مقسم شود براى اقسامى كه در آنها امر خارجى ملاحظه شده و در اين شىء نشده و
الا يلزم مقسم، قسيم اقسام باشد نه متحد با آنها.
دليل دوم:مقدمتا بايد بدانيم كه مقسم
هرگز وجود منحاز و مستقل از اقسام ندارد بلكه همواره به وجود اقسام،موجود است مثلا
كلمه،يا اسم است يا فعل يا حرف.
محال است كه كلمه موجود باشد مگر در ضمن
يكى از اينها.
با حفظ اين مقدمه،مىگوييم:
ماهيت من حيث هى هى(يا ماهيت مهمل)يك
مفهوم ذهنى و اعتبارى مستقل است كه ذهن ما او را تصور مىكند و براى او احكامى را
ثابت مىكند در قبال آن اعتبارات ثلاثه؛و در واقع،ذهن ما ماهيت را چهار جور ملاحظه
مىكند:
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 346