اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 262
5.گروهى نيز قائل به توقف شدهاند(كما ذكر فى المعالم).
اما بحث دوم:الفاظى كه دال بر عمومند،دو
دستهاند:
1.الفاظى كه به مادتها دلالت بر عموم دارند و براى عموم وضع شدهاند.مانند:
لفظ كل و جميع و أى و كافه.مثل:اكرم كل
عالم؛احل لكم ما فى الارض جميعا؛اعتق أية رقبة شئت؛انا ارسلناك للناس كافة.
2.امورى كه به توسط هيئت،دلالت بر عموم مىكنند.مثل:
الف.نكره در سياق نهى:لا تضرب احدا.
ب.نكره در سياق نفى:ما جاءنى من احد.
ج.جمع محلى به الف و لام:اكرم العلماء.
د.مفرد محلى به الف و لام: أَحَلَّ
اللّٰهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبٰا ،الماء اذا بلغ قدر كرّ ينجسه
شىء و...
اما كيفيت دلالت اينها بر عموم:برخى از
اين كلمات،دلالتشان بر عموم،بالوضع است؛بعضى ديگر،دلالتشان بر عموم،به حكم عقل
است؛و برخى ديگر،به توسط اطلاق و مقدمات حكمت،لذا هركدام را جداگانه و جداگانه بحث
مىكنيم:
1.لفظ كل و اخوات كل و آنچه كه به معناى كل است،دلالتشان بر عموم،بالوضع
است يعنى كلمۀ«كل»دلالت مىكند بر اينكه حكم براى جميع افراد مدخولش ثابت است و اين
دلالت هم،به توسط وضع است كه واضع،لفظ كل را براى دلالت بر اين معنا وضع كرده است
به دليل تبادر؛كه از كلمۀ كل و جميع و هرچه كه سور موجبۀ كليه واقع شود در هر لغتى از
لغات،اين عموميت به ذهن تبادر مىكند و تبادر هم كه يكى از نشانههاى علم به وضع
است.
اما فرقى ندارد كه اين عموميت،به نحو
عموم مجموعى باشد يا به نحو عموم استغراقى باشد.
(شهيد صدر،در اين بحث،ميزان را بيان
فرموده:اگر كل داخل بر اسم نكره شود، معنا،استيعاب به لحاظ افراد طبيعت
است.مثل:اكرم كل رجل،اقرأ كل كتاب؛و اگر داخل بر اسم محلى به الف و لام
شود،معنا،استيعاب اجزاست.مثل:اقرأ كل السورة
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 262