اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 243
مكررا انسان برخورد مىكند در مواردى كه
مىگويند:اينجا از باب دلالت اقتضاست؛يا آنجا از باب دلالت اشاره است.اما مع ذلك
در بيشتر كتابهاى اصولى متداول و متعارف،اين دلالات تشريح و تبيين نشده و حد و مرز
آنها مشخص نشده.
لذا ما در اين خاتمه برآنيم تا قدرى در
اطراف اين سه نحوۀ دلالت گفتوگو كنيم.
بحث خود را در دو مقام قرار مىدهيم:
1.مقام اول:معناى اين سه قسم دلالت و بيان اينكه اينها چه سنخ دلالتى
هستند؟ آيا از نوع دلالات منطوقىاند؟يا از نوع دلالات مفهومى؟و يا نوع سومى
هستند؟
2.مقام ثانى:آيا دلالات سهگانه حجيت دارند و وجوب اتباع دارند يا ندارند؟
اما مقام اول:مقدمه:تا به حال با دو نوع
دلالت آشنا شديم كه هركدام شاخهها و شعبههاى متعددى داشت.يكى دلالت منطوقى،كه
عبارت بود از آن معنايى كه اولا و بالذات و بالمطابقه از كلام فهميده مىشود(خواه
مدلول مفرد باشد و خواه جمله، خواه مدلول ماده باشد و خواه هيئت،خواه مدلول اسم
باشد و يا فعل و يا حرف).
و ديگرى دلالت مفهومى،كه عبارت بود از
معنايى كه بالملازمة البينية از كلام متكلم استفاده مىشد با اين خصوصيت كه اولا مدلول
جمله باشد و نه مفرد؛و ثانيا لزومش لزوم بين بالمعنى الاخص باشد لا غير؛آنهم باز
اقسامى داشت كه مفهوم موافقة بود و مفهوم مخالفت با جميع شعب او.اينك بايد بدانيم
نوع سومى از دلالت وجود دارد كه آنهم از كلام متكلم فهميده مىشود لكن نه نامش
دلالت منطوقى است و نه مفهومى به معناى مذكور.به عنوان نمونه:
گاهى كلام متكلم بالملازمه دلالت دارد
كه از اين كلام،لفظ مفردى حذف شده و در تقدير است كه بدون او معنا ناتمام است.يا
دلالت مىكند كه معناى مفردى در تقدير است كه بدون او مقصود ناقص است.يا اينكه
كلام بالملازمه دلالت مىكند بر مفاد يك جمله لكن لزومش،لزوم بين بالمعنى الاخص
نيست تا داخل در مفهوم باشد.حال،نام اين دلالات را چه بگذاريم؟به نظر ما مناسبتر
آن است كه نامشان را دلالات سياقيه(اى اسلوب الكلام و مجراه)بگذاريم؛در مقابل
دلالات منطوقى و مفهومى،چنانكه بعضىها اين نام را گذاشتهاند.و معناى دلالت
سياقيه،آن است كه
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 243