اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 235
هميشه منصوب است؛اما اينجا مرفوع
آمده(الا درهم)؛پس«الا»ى وصفى است و معناى اين عبارت،آن است كه:
در ذمۀ من است،براى
زيد،ده درهمى كه اين صفت دارد غير يك درهم است و شك كه ده درهم،غير يك درهم است.پس
مقر اقرار نموده كه زيد ده درهم از من طلبكار است.اما مفهوم اين جمله آن نيست كه
غير از ده درهم،چيزى بر ذمۀ من ندارد.خير،ممكن است داشته باشد چون اثبات شىء نفى ما عدا نمىكند.
اما«الا»ى استثنائيه:مانند،جاءنى القوم
الا زيدا.اكرم العلماء الا الفاسقين منهم.اين قسم،به اتفاق علماى شيعه،دلالت مىكند
بر انتفاى حكم مستثنى منه از مستثنى (خلافا لابى حنيفه...)؛اما علمايى كه قائل به آن
دلالت هستند،دو دسته مىباشند:
بعضى گفتهاند:اصلا اين دلالت،از منطوق
كلام فهميده مىشود.يعنى كلام وضع شده براى دلالت بر اينكه حكم مستثنى منه براى
مستثنى ثابت نيست.ولى اكثر علما مىفرمايند:اين دلالت بالمفهوم است يعنى«الا»وضع
شده براى مطلق اخراج و استثنا.لازمۀ اين اخراج،به لزوم بين بالمعنى الاخص،آن است كه پس مستثنى محكوم است به
نقيض حكم مستثنى منه؛اما چون لزوم،خيلى بين است،بعضىها خيال كردهاند كه اين
دلالت بالمنطوق است نه بالمفهوم.
اما«الا»ى حصريه:عبارت است از«الا»ى در
كلام منفى و بعد از ادات نفى.مثل لا صلاة الا بطهور.لا صلاة لجار المسجد الا فى
المسجد و...
اين قسم هم،مفيد حصر است؛كه منحصرا صلاة
صحيح،صلاة با طهارت است و صلاة بىطهارت،صلاة نيست.البته اين قسم سوم،در
حقيقت،برگشت به همان قسم ثانى دارد.يعنى همان«الا»ى استثنائيه است؛اما استثنا از
كلام مثبت،مفيد نفى حكم است و استثنا از كلام منفى،مفيد اثبات است.
فرع:در بعضى موارد،به قرائن خاص،براى ما
ثابت مىشود كه«الا»وصفى است (مثل همان مثال فوق كه«رفع درهم»قرينه است).
و در بعضى موارد،به قرائن خاص،ثابت مىشود
كه«الا»استثنائيه است.مثل جاءنى القوم الا زيدا؛كه«نصب زيدا»قرينه است چون اگر صفت
بود،مرفوع بود.در
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 235