اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 222
در اين آيه،موضوع،«ربائب»است؛وصف،
اَللاّٰتِي فِي حُجُورِكُمْ است؛و حكم، «حرمت ازدواج»است.اينگونه از وصفها
مفهوم ندارد يعنى دلالت نمىكند بر انتفاى حكم حرمت از آن ربيبههايى كه در دامان
اين شوهر جديد بزرگ نشده و تربيت نيافتهاند.چون اين وصف بيانگر غالب افراد است
يعنى مىخواهد بگويد:
غالبا دخترانى كه مادرانشان تن به
ازدواج مجدد مىدهند در سنين كودكى هستند و در دامان شوهر جديد پرورش مىيابند،همانند
دختران خود اين مرد،و الا ربما يمكن دخترى باشد از شوهر قبلى كه رشيده باشد و در
حجر زوج جديد بزرگ نشده باشد.در حقيقت،اين وصف را كه آورده،مىخواهد اشعار داشته
باشد به فلسفۀ حكم حرمت كه چرا ازدواج با ربائب حرام است؟چون آنها مثل دختران خود شما
هستند كه در دامان شما تربيت مىيابند و هيچگاه انسان با دختر خودش ازدواج نمىكند.
حال،اين دو مورد كه قرينه وجود دارد
برداشتن يا نداشتن مفهوم،از محل بحث خارج است.انما الكلام در موردى است كه وصفى در
كلام آمده و مجرد از هر نوع قرينه هم هست.مثل فى الغنم السائمة زكاة(البته اين
تعبير در لسان روايات نيست بلكه تعبير آن است كه:فى سائمة الغنم زكاة).اينجا تقييد
به وصف آيا مفهوم دارد ندارد؟يعنى آيا دلالت مىكند بر انتفاى سنخ حكم از موصوف
عند انتفاء الوصف يا نه؟
در مسئله ديدگاههاى فراوانى وجود دارد
كه عمدهاش دو نظريه است:
1.اكثريت علما(از قبيل سيد مرتضى و محقق و صاحب المعالم و شيخنا الانصارى و
صاحب الكفايه و محقق نايينى و محقق عراقى و امام خمينى قدّس سرّه)برآناند كه جملۀ وصفى
مفهوم ندارد يعنى دلالت نمىكند بر انتفاى سنخ حكم از اين موصوف عند انتفاء الوصف.
2.بعضى از اصوليان عقيده دارند كه وصف مفهوم دارد(از قبيل الشيخ ابو جعفر
الطوسى و شهيد اول و صاحب اصول الاستنباط).
سؤال:سرچشمۀ اين دو قول
چيست؟
جواب:مقدمتا بايد بدانيم ما يك حكم
داريم و يك موضوع الحكم و يك متعلق الحكم و يك متعلق الموضوع كه اينها بايد روشن
گردد.
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 222