اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 128
يا الآن موجود است يا در آينده موجود
خواهد شد.مثل:ضرب زيد،سيضرب زيد، زيد ضارب الآن.
2.جملههاى خبرىاى كه به ظاهر لباس اخبار دارد ولى باطنا و حقيقتا در مقام
انشا و طلب هستند و دلالت مىكنند بر طلب الفعل.مثلا راوى از امام عليه السّلام مىپرسد
كه غسل يا وضو يا نماز من فلان ايراد را داشت چه كنم؟امام عليه السّلام مىفرمايد:يغتسل،يصلى.يا
مىفرمايد:يعيد غسله،وضوئه،صلاته.و معنايش آن است كه بايد اين كار را انجام بدهد.
حال آيا جملههاى خبرىاى كه دلالت بر
طلب مىكنند،ظهور در وجوب دارند يا ظهور در استحباب؟همان اقوالى كه در رابطه با
خود صيغۀ افعل بود،در رابطه با اينگونه از جملات خبرى هم هست و اساسا ما قبلا
عنوان بحث را تعميم داديم و گفتيم صيغۀ افعل و ما شابهها.يا قبلا گفتيم
صيغۀ افعل و نحوها.يا به تعبير صاحب معالم،صيغۀ افعل و ما فى
معناها،پس تمام احكامى كه براى صيغۀ افعل بيان نموديم، براى اين دسته از جملات خبرى هم هست و عقيدۀ ما
اين است كه همانطورى كه صيغۀ افعل،ظهور در وجوب داشت،اين دسته هم ظهور در وجوب دارند به همان دليل
قضاوت عقل.و همانطور كه آنجا گفتيم«منشأ ظهور،حكم عقل است»اينجا هم مىگوييم.پس
حكم اينجا عينا حكم آنجاست.و دليل مطلب آن است كه مناط و معيار،در هر دو باب،يكى
است بدين معنا كه وقتى ثابت شد كه مولى انجام اين كار را مىخواهد و اين فعل از
عبد مطلوب مولى است،اين خواستۀ مولى،به هر مظهرى كه اظهار شود(قولا،كتابتا،اشارتا)،بايد عبد آن را انجام
بدهد.و در صورتى هم كه مولى مطلوب خود را قولا اظهار مىكند(هر قولى كه باشد؛فرق
نمىكند كه صيغۀ افعل باشد و يا جملۀ خبرى)،و در جميع اينها وقتى ما فهميديم كه مولى عبدش را به انجام عمل
تحريك و بعث نموده،عقل مستقلا حكم مىنمايد به اينكه اطاعت مولى لازم است و انبعاث
از اين بعث لازم است مادامىكه خود مولى اذن در ترك نداده باشد كه اگر اذن داد،ما
مرخص خواهيم بود.پس به همان مناط كه عقل در باب صيغۀ افعل حكم مىكرد
به وجوب اطاعت،به همان مناط هم در اينگونه از جملات خبرى حكم مىكند به لزوم
اطاعت.
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 128