الدانى ليس بامر،بل هو امر»و در اينجا باز صحت سلب،علامت مجاز است و عدم صحت سلب،علامت حقيقت است.
3.دلالت لفظ امر بر وجوب
اين بحث هم،مربوط به امر به معناى طلب است و در اين مبحث دو طلب مورد بررسى قرار مىگيرد:
1.اول اينكه امر به معناى طلب آيا ظهور در وجوب دارد و يا ظهور در استحباب دارد و يا اينكه معناى ديگرى دارد؟
2.منشأ و سرچشمۀ اين ظهور چيست؟
اما الاول.در اين مسئله،اقوال فراوانى وجود دارد كه جناب مظفر به چهار قول از آنها اشاره مىكنند:
الف.امر به معناى طلب،ظهور در وجوب دارد.
ب.امر به معناى طلب،ظهور در استحباب دارد.
ج.امر به معناى طلب،مشترك لفظى است بين وجوب و استحباب.
د.امر به معناى طلب،وضع شده است براى قدر مشترك ما بين وجوب و استحباب كه مطلق الطلب باشد.
عقيدۀ جناب مظفر:
حق آن است كه لفظ امر،در مواردى كه خالى از قرينۀ استحباب باشد، ظهور در وجوب پيدا مىكند و اگر بخواهد دلالت بر استحباب نمايد، قرينه مىطلبد.
مثلا بگوييم:آمرك بكذا و يجوز لك تركه(و الدليل عليه التبادر و بناء العقلاء،كما ذكر فى بحوث الشهيد،ج 2،ص 18).
اما الثانى.منشأ و سرچشمۀ ظهور چيست؟آيا منشأ ظهور،وضع واضع است يا اينكه منشأ،حكم عقل است يا اينكه منشأ،مقدمات حكمت است؟
در اين مسئله،سه قول وجود دارد:
1.مشهور قدما مىگفتند:ظهور لفظ امر در وجوب،به توسط وضع واضع است؛