responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : بلوغ الأماني في حياة الفقيه الكبير و الأصولي الشهير الأيرواني المؤلف : حشمت الواعظين قمى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 329

وحيد زمان و نادر أوان مولا عبد الكريم ايروانى‌[1]

مولا عبد الكريم ايروانى عالمى اصولى و از مشاهير علماء عصر خود بوده است، وى از تلامذه مرحوم سيد على صاحب رياض المسائل‌[2] است.


[1] تذكرة العلماء تنكابنى ص 84.

[2] عالم جليل سيد على ابن سيد محمّد معروف به صاحب رياض در سنه 1161 ه ق در كاظمين متولّد شده و اكثر تحصيلات خود را نزد علّامه بهبهانى دائى خود فراگرفته و به درس صاحب حدائق الناضرة في فقه العترة الطاهرة متولد 1107 ه ق متوفاى 1186 ه ق نيز حاضر مى‌شده است.

در زمان مجاورت صاحب رياض در كربلاى معلّى حادثه‌اى از ناحيه وهابيون رخ داده كه دانستن آن بى‌فايده نخواهد بود، و لذا در اينجا بصورت فشرده درج مى‌گردد:

صبح روز غدير سنه 1216 ه ق وهابيون به رياست سعود بن عبد العزيز با 12 هزار نفر به كربلا ريخته و ضمن تخريب حرم حسينى و هتك حرمت آن مكان مقدّس، مردم بى‌دفاع را هم قتل عام كرده و در حدود پنج هزار نفر را به جرم تشيّع شهيد نمودند. آنگاه درصدد كشتن علّامه سيد على صاحب رياض برآمدند، به محض آنكه سيد از ماجرا مطّلع گرديد اهل بيت خود را به نقطه ديگر منتقل نمود و خود با يك طفل در خانه ماند.

آنگاه در اطاق مخصوص هيزم رفته و در زير سبدى پنهان گرديد، و طفل بى‌گناه خويش را هم در آغوش گرفت متوكّلا على اللّه.

وهابيون جنايتكار به خانه سيّد ريختند و تمام اطاقهاى منزل را جستجو و تفحّص نمودند و حتى از اطاق هيزم نيز بازديد بعمل آوردند ولى سيّد را نيافتند. جالب آن است كه تصوّر مى‌كردند كه شايد سيّد به زير هيزم‌ها پنهان شده و لذا يك‌يك هيزم‌ها را برداشته و به روى سبد مى‌ريختند، به قدرت و اراده حق تعالى حتى طفل هم صداى خويش را به گريه بلند ننمود، و سكوت بر فضاى اطاق هيزم حاكم بود، لحظاتى نگذشت كه آنان با قيافه‌هاى خشن و مأيوس از خانه سيّد بيرون رفته، و سيّد از شرّ وهابيون نجات يافت. وى سرانجام در سنه 1231 ه ق در كربلا دعوت حق را لبيك گفته و در كنار قبور شهداء و نزديك قبر استاد و دائى خود علامه بهبهانى مدفون گرديد. مرقد منوّر مرحوم صاحب رياض داراى يك صندوق مينائى مى‌باشد كه در حقيقت اين صندوق بر روى قبور حضرات اعلام مرحوم شيخ يوسف عراقى، آقا باقر وحيد بهبهانى، سيد بحر العلوم و سيد على صاحب رياض قرار گرفته است. تأليفاتى از ايشان باقى مانده كه عبارتند از: 1- رياض المسائل في بيان أحكام الشرع بالدلائل. 2- رساله وجيزه در اصول پنجگانه. 3- حواشى بر كتاب حدائق. 4- رساله در اجماع و استصحاب. وهابيت از ديدگاه نگارنده: از ابتداى پيدايش وهابيّت تا امروز در 3 مقطع زمانى وهابيون خصومت با شيعيان ايران را آشكار و موجب آلام و نگرانى مردم شده‌اند:

1- حمله به كربلا و نجف در سال 1216 ه ق توسّط سعود فرزند عبد العزيز و ظهور تجديد شور روز عاشورا و واقعه نينوا در آن خاك پاك. ميرزا ابو طالب خان جهانگرد اصفهانى كه در زمان فتحعليشاه مى‌زيسته در سفرنامه‌اش ص 409 مى‌نويسد: 11 ماه پس از واقعه قتل عام به كربلا وارد شدم و از لسان مردم فجايع وهابيون را شنيدم، جناياتى كه خود شاهد آن بوده‌اند، كه علاوه بر كشتن پنج هزار نفر بى‌گناه بجرم تشيّع، هتك حرمت حرم حسينى را نيز نمودند، تا آنجا كه بل قلعوا ضريحه الشريف و كسروا صندوقه المنيف و وضعوا هاون القهوة فوق رأس الحضرة المقدّسة على وجه التخفيف.

2- ويران كردن قبور ائمه بقيع در سال 1344 ه ق

3- كشتن ابو طالب يزدى در سال 1362 ه ق مطابق با 1322 ه ش

روزنامه امّ القرى چاپ مكّه در 14 ذيحجة الحرام 1362 ه ق اين چنين نوشت: مردى به نام ابو طالب بن حسين ايرانى كه از شيعيان يزدى محسوب مى‌شود دستگير گرديد. وى زشت‌ترين جرائم را مرتكب شده و قاذورات را با خود حمل مى‌كرده و به قصد آزار طواف‌كنندگان و به منظور اهانت به آن مكان مقدّس آنها را در دائره طواف مى‌ريخت، كه بعد از تحقيق و ثبوت اين گناه زشت حكم شرعى به قتل او صادر شد.

مؤلّف گويد: با مطالعه حكم قضات وهّابى اين سؤال در اذهان عموم مردم خطور مى‌كند:

كه قضات حجاز از كجا اين معنا را بدست آورده و ثابت نموده‌اند كه ابو طالب يزدى قصد اهانت به كعبه را داشته، در حالى‌كه نه قضات زبان او را مى‌فهميدند و نه او زبان قضات را؟

و نه وكيل مدافعى كه به زبان فارسى از او دفاع كند!!

در هر صورت فاصله بين اتّهام و حكم دو روز بيشتر طول نكشيد.

به عقيده نگارنده اين حكم ريشه تاريخى دارد، و براساس آن ريشه تاريخى چنين حكمى صادر شده است.

مؤلف تاريخ مكه در جلد 2 ص 40 به اين ريشه تاريخى اشاره مى‌كند و مى‌گويد:

متأسّفم از اين‌كه عوام الناس چنين گمان مى‌كنند، كه شيعه عجم در صورتى حجّ خود را قبول مى‌دانند كه كعبه را ملوّث نمايند.

راستى اگر ما پيرو عقل بوديم و بطور صحيح فكر مى‌كرديم درمى‌يافتيم كه به موجب اين توهّم مى‌بايست در هر سال هزاران بار حجّاج ايرانى و شيعه عجم كعبه را ملوّث كرده باشند، در حالى‌كه واقعيّت ملموس و آنچه به رأى العين مشاهده مى‌كنيم خلاف اين امر را ثابت مى‌نمايد.

امّا چه بايد كرد؟ كه آنان در مقام دشمنى عقل و خرد را از خويش دور كرده‌اند.

واقعيّت‌ها و پندارهاى غلط:

از زمان سلطنت صفويّه در ميان حكومت عثمانى و ايران جنگهايى رخ داده است، و علماى عثمانى در برابر ايران اسلامى موضع گرفته و در مقام دشمنى از هيچ تهمتى فرو گذار نكرده‌اند، حتى جنگ با ايران را به منزله جهاد در راه خدا و دين تلقّى نموده و به مباح بودن قتل شيعه و حتى ايرانيان غير شيعه و اسير كردن و به معرض فروش درآوردن زنان و كودكان ايشان فتوى مى‌دادند.

ابتدا در زمان شاه اسماعيل صفوى و شروع جنگ ميان طرفين، علماى عثمانى در مساجد ختم مى‌گرفتند و به شاه اسماعيل نفرين مى‌كردند.

ابن طولون كه خود از نويسندگان معاصر شاه اسماعيل صفوى و سلطان سليم عثمانى است در تاريخ خود جلد 2 ص 74 مى‌نويسد: در سال 923، 360 قارى قرآن در مسجد جامع اموى در دمشق كه جزء متصرّفات عثمانى بود به مدّت 40 روز ختم سوره انعام را گرفته و همين كه به آيه 123 اين سوره‌ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ‌ و آيه‌ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ‌ بين دو نام جلاله كه مى‌رسيدند به شاه اسماعيل صفوى نفرين نموده و به سلطان سليم عثمانى دعا مى‌كردند اما با گذشت زمان چون نتيجه‌اى از نفرين ديده نشد جهت پيش بردن مقاصد خود، ايران را دار الحرب اعلام كرده، و بدين وسيله مردم و سپاهيان عثمانى را به جنگ با پادشاهان صفويّه تشويق نمودند، و در همين مقطع زمانى قاضى سلطان سليم عثمانى فتواهايى از علماى بلاد مسلمان نشين جمع‌آورى كرده، و منتشر نمود.

متن فتوا: ديار ايران دار الحرب و احكام مرتدّين درباره مردم آن مبرور است.

اين فتوا از نظر قدرت و قوّت تا زمان نادر شاه افشار ادامه يافت.

در سال 1042 پادشاه عثمانى رسما حجّاج ايرانى را منع كرد، زيرا در آن زمان حجاز از متصرّفات عثمانى بود.

در سال 1157 ه ق نادر شاه پس از غلبه بر سپاه عثمانى و تصرف عراق يكى از علما را با نامه‌اى به سوى امير مسعود شريف مكّه فرستاد كه مضمون اين بود: خليفه موافقت كرده كه در منبر مسجد الحرام به ما دعا شود و مذهب جعفرى كه مذهب رسمى ماست در مكّه آشكار گردد، و امام جماعت ما در مسجد الحرام در جنب ائمه جماعت مذاهب اربعه به نماز ايستد، نادرشاه در نامه خود شريف مكه را تهديد كرد و اين امر بر شريف مكه گران آمد و تعصّب و عناد اولياء عثمانى به قدرى شديد بود كه تلاش نادر به جايى نرسيد ولى نكته قابل تذكّر آن است كه در طول تاريخ شيعه چه در عصر صفويّه و چه در اعصار ديگر هيچ موردى را نمى‌توان يافت كه يك عالم شيعه جنگ با يك فرقه اسلامى را در حكم جهاد در راه خدا بداند، و يا بر يك سرزمين اسلامى دار الحرب اطلاق نمايد، و يا به كفر پيروان يكى از مذاهب فتوا صادر نموده باشد.

با توجّه به واقعه قتل عام حجّاج ايرانى در سال 1088 ه و ششم ذيحجه 1407 ه ق جمعه خونين و حوادث مشابه آن روشن مى‌گردد كه از اوائل تشكيل سلطنت صفويه در سرزمينهاى وسيع حكومت عثمانى مخصوصا در حرمين شريفين مكه و مدينه براى تهييج مردم و ايجاد دشمنى نسبت به ايرانيان و شيعيان مظلوم از فتاوى مزبور به انواع تهمتهاى ناروا و ناجوانمردانه متوسّل شده و مى‌شوند، كه از مصاديق آن اتّهام بسيار فجيع و عظيمى است كه در مورد ابو طالب يزدى بكار رفته است.« وهابيان ص 576».

اسم الکتاب : بلوغ الأماني في حياة الفقيه الكبير و الأصولي الشهير الأيرواني المؤلف : حشمت الواعظين قمى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 329
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست