اعلم، خاندان \xāndān-e aʾlam\، از خاندانهای متنفذ و تحصیلکرده در عصر پهلوی اول و دوم. نیای بزرگ این خاندان میرزا علیاکبر خان آشوری قزوینی، ملقب به معتمدالوزرا، خواهرزادۀ میرزا حسین خان سپهسالار، صدراعظم ناصرالدین شاه، بود. او به خدمت وزارت امور خارجه درآمد و بهترتیب سرکنسول ایران در طرابوزان، در شمال شرقی ترکیه، دمشق، عثمانی و استانبول شد. او با دختر عبدالحمید خان داغستانی ازدواج کرد و دارای 9 پسر و 5 دختر شد (اعتمادالسلطنه، 2 / 460). فرزندانش بعدها نام خانوادگی «اعلم» را برگزیدند، از خاندانهای بزرگ سیاسی عصر پهلوی شدند و حتى در عصر پهلوی دوم با خاندان سلطنتی پیوند خویشاوندی هم برقرار کردند.
اسدالله خان (ز 1281 ق)
ملقب به مکرمالسلطنه، فرزند اول علیاکبر خان. وی تحصیلات خود را در استانبول و بیروت به پایان برد، با سمت مترجم به خدمت وزارت امور خارجه درآمد (1307 ق) و در سمتهای کارپرداز طرابوزان (1315 ق)، ژنرال آجودان مظفرالدین شاه (1318 ق) و ژنرال کنسول بغداد (1329 ق) خدمت کرد (سلیمانی، 169؛ ممتحنالدوله، 136-137). او در اوایل دورۀ مشروطیت، قصد نمایندگی مردم قزوین را داشت، اما موفق نشد (سالور، 8 / 6619). از او دو فرزند به نامهای علیاکبر و جمشید باقی ماند.
جمشید اعلم (1284-1357 ش)
معروف به پروفسور اعلم، فرزند دوم اسدالله خان مکرمالسلطنه. وی پس از تحصیلات مقدماتی به اروپا رفت، در رشتۀ گوش و حلق و بینی تخصص گرفت و پس از بازگشت، به استخدام دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران درآمد و به تدریس پرداخت (مشار، 2 / 390). از مشاغل دیگر او ریاست بخش گوش و حلق و بینی بیمارستان بانک ملی، و ریاست بخش گوش و حلق و بینی دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران بود. او در عین حال، پزشک مخصوص محمدرضا شاه هم بود (دهناد، 2 / 46). جمشید اعلم مؤلف آثاری در زمینۀ تخصصی خود بود و در نشستهای بینالمللی بسیاری شرکت کرد. او به عرصۀ سیاست هم وارد شد و در دورههای 19 و 20 از قزوین به مجلس شورای ملی راه یافت ( کتاب ... ، 915). وی رهبری حزب سعادت را به عهده داشت و از طرفداران حسین علاء بود. پس از تشکیل حزب مردم به رهبری اسدالله اعلم، از آن حزب و رهبرش حمایت کرد («کدام ... »، 12؛ «فراکسیون ... »، 3). در 1342 ش در دورۀ 4 مجلس سنا، سناتور انتصابی شد و تا دورۀ 7، مجموعاً 4 دوره، سناتور بود ( اسامی ... ، 247، 367، 388). جمشید اعلم در 1350 ش در نطقی تند در واکنش به اخراج ایرانیان از عراق، به ساحت یکی از مراجع تقلید شیعه اهانت کرد (مذاکرات ... ، 2-3) که با واکنش شدید شماری از روحانیان روبهرو شد (دری نجفآبادی، 107- 108؛ احمدی، 188- 189). او پساز انقلاب دستگیر، محاکمه و به اعدام محکوم گردید (الموتی، 11 / 475-476). از وی یک فرزند به نام محمود باقی ماند.
امیر اعلم (1256-1340 ش)
فرزند دوم معتمدالوزرا. وی در عصر مظفری به فرانسه اعزام شد، در رشتۀ پزشکی دانشگاه لیون تحصیل کرد (هاشمیان، 458) و به کسب نشان درجۀ اول علمی از دولت فرانسه نائل شد. او بهعنوان نمایندۀ ایران در کنفرانس صحّی [بهداشت] بینالمللی شرکت کرد (یغمایی، وزیران ... ، 217) و پس از بازگشت به ایران، به طبابت و تدریس در دارالفنون پرداخت («اعلان»، 4؛ یغمایی، «امیر ... »، 288) و در دورۀ 2 مجلس از تهران، و در دورۀ 4 از مشهد انتخاب شد (سالنامه ... ، 126؛ روستایی، 2 / 125؛ سپهرم، 623)، به ریاست بهداری ارتش و ژاندارمری رسید و بیمارستان 50 تختخوابی ارتش، به نام بیمارستان نظامی احمدیه (روستایی، 2 / 125-126)، زایشگاه و مرکز تربیت پرستاری و مامایی و مریضخانۀ نسوان را تأسیس کرد (محبوبی، 2 / 325)؛ بعدها به پاس خدماتش این مریضخانه را بیمارستان امیر اعلم نامیدند (سالنامه، همانجا). امیر اعلم ریاست حفظالصّحۀ خراسان را به عهده داشت و دارالشفای خراسان را تعمیر کرد (یغمایی، وزیران، 121-122، «امیر»، همانجا). همچنین او رئیس بخش کالبدشکافی دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران، رئیس اتحادیۀ بینالمجالس (موحدی، 2 / 46؛ روستایی، 2 / 126؛ «حکومتگران ... »، 682)، وزیر تجارت و فواید عامه در کابینۀ وثوقالدوله (شوکت، 65)، وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه در کابینۀ قوام، وکیل مجلس شورای ملی در دورههای 4، 5، و 7 تا 9 از خراسان، عضو مجلس مؤسسان اول (1304 ش) (باستانی، 460؛ عاقلی، 497؛ امیر طهماسب، 446)، نایب رئیس مجلس شورای ملی در دورههای 4 و 5، نایب و رئیس کمیسیون پزشکی فرهنگستان علوم (بدرهای، 57)، وزیر بهداری در کابینۀ ساعد، و سناتور انتصابی تهران بود (دهناد، 2 / 10، 46). امیر اعلم از بنیادگذاران هلال احمر، و تا واپسین ساعات عمر خود، نایب رئیس آن سازمان بود. او دو بار ازدواج کرد. همسر اولش از بهزادیهای مازندران بود و در این وصلت، با عینالممالک دفتری (پدر دکتر احمد متیندفتری) و اسدالله یمین اسفندیاری (یمینالملک) باجناق شد. او از همسر اول خود صاحب فرزندی بهنام فتحالله شد. همسر دوم امیـر اعلم، افسر خانم، دختر وثوق ـ الدوله بود که از او نیز صاحب یک پسر و 5 دختر به نامهای مجید، ایران، توران، فاطمه، هما و جهان شد (یغمایی، وزیران، 220، 222). از میان دختران او ایران و هما در عرصۀ سیاست فعالیت داشتند.
فتحالله اعلم
فرزند امیراعلم از ازدواج اولش. وی حرفۀ پدر را ادامه داد و پس از گرفتن مدرک پزشکی، استاد دانشگاه شد. او با دختر محمود آیرم ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد (عاقلی، همانجا).
ایران اعلم
دختر امیر اعلم از ازدواج دومش. وی از فرانسه در رشتۀ زنان و زایمان تخصص گرفت (دژم، 59) و نخستین استاد زن دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران شد. او ریاست بخش زنان و زایمان بیمارستانهای رضا پهلوی و بانک ملی را بر عهده داشت (پیرنیا، 120)، در امور زنان نیز فعالیت میکرد و رئیس ادواری شورای مرکزی سازمان زنان ایران بود. او همچنین پزشک مخصوص فرح دیبا و دربار بود و با آغاز انقلاب اسلامی، ایران را ترک کرد (همو، 126-127؛ رنجبر، 75-92).
هما اعلم
دختر امیر اعلم از ازدواج دومش. او به عقد غلامرضا پهلوی درآمد. مهرناز پهلوی حاصل ازدواج آن دو ست («جزئیات ... »، 8- 9). او پساز جدایی از غلامرضا پهلوی، همسر احمدعلی ابتهاج، صاحب کارخانۀ سیمان شد و در سنین جوانی بر اثر سرطان درگذشت (بهنود، 351).
مجید اعلم
فرزند امیر اعلم از ازدواج دومش. وی در رشتۀ معماری در فرانسه تحصیل کرد و پس از بازگشت به ایران، از مقاطعهکاران بزرگ مسکن و شهرسازیهای دولتی شد و از این طریق، ثروت هنگفتی به دست آورد. او از اعضای جرگۀ دوستان محمدرضا پهلوی بود. لولهکشی آب تهران (رسولیپور، 146)، استادیوم صدهزارنفری آزادی و ساختمان بانک کار ازجملۀ قراردادهای کلانی است که با او بسته شده است (عاقلی، 497-498؛ شهبازی، 218).
غضنفرخان اعلم (1259-1294 ش)
فرزند سوم معتمدالوزرا. وی در مدرسۀ پلیس پاریس تحصیل کرد و با درجۀ سرهنگی وارد شهربانی ایران شد. ریاست شهربانی گلپایگان، قزوین، تهران و خراسان را عهدهدار شد و در 35 سالگی درگذشت (عاقلی، 499).
مظفرخان اعلم (1261-1351 ش)
ملقب به سالار مظفر و سردار انتصار، فرزند چهارم معتمدالوزرا. وی در فرانسه در رشتۀ توپخانه و پیادهنظام تحصیل کرد و وارد وزارت امور خارجۀ ایران، و سرکنسول ایران در دمشق شد («حکومتگران»، 683). سپس به وزارت جنگ رفت و پساز فتح تهران بهدست مشروطهخواهان، رئیس نظمیه شد و اصلاحات مهمی در نظمیه انجام داد (لوا مختاری، 20-22؛ مرسلوند، 1 / 213، 314). او ریاست بریگاد قزاق، فرماندهی قشون آذربایجان و مسئولیت سرکوب سمیتقو را به عهده داشت (ریاحی، 537-539). فرماندهی قوای خراسان و استانداری اصفهان نیز از دیگر مسئولیتهای او بود. زمانی که استاندار اصفهان بود، به اتهام شرکت در توطئۀ قتل رضاشاه دستگیر، محاکمه، و سرانجام تبرئه شد (مردوخ، 1 / 214). سپس رضاشاه او را به حکومت کردستان منصوب کرد. او رئیس ادارۀ تجارت، رئیس کل صناعت، وزیر مختار ایران در بغداد، استاندار آذربایجان، امیر الحاج، و وزیر مختار ایران در عربستان و عراق نیز بود (صفایی، 59-66). مظفر خان اعلم به هنگام کودتای 25 مرداد 1332 و نیز در زمان فرار محمدرضا شاه از کشور، وزیر مختار ایران در بغداد بود. او بهدستور مصدق از استقبال شاه خودداری کرد و پس از کودتای 28 مرداد 1332، از کار بر کنار شد و به فرانسه رفت (الموتی، 7 / 142-143؛ «جزئیات»، همانجا). پس از وساطتهای بسیار در 1350 ش به ایران آمد و سال بعد در 90 سالگی درگذشت. از او 4 فرزند به نامهای ستار، حمید، وحید و فرید باقی ماند (عاقلی، 502-503).
غلامحسین اعلم (1263-1326 ش)
فرزند پنجم معتمد الوزرا. او در فرانسه در رشتۀ پزشکی تحصیل کرد و وارد ارتش ایران شد. ریاست ادارۀ بهداری لشکر آذربایجان، ریاست بیمارستان شمارۀ یک ارتش و ریاست بهداری ارتش از مناصب او بود و در 93 سالگی در تهران درگذشت (کرونین، 470).
محمدرضا اعلم (1264-1296 ش)
فرزند ششم معتمدالوزرا. وی در فرانسه، در رشتۀ حقوق و اقتصاد تحصیل کرد و وارد وزارت مالیۀ ایران شد. معاونت و ریاست خزانهداری کل و کفالت وزارت مالیه از مناصب او بود (سند شم 12-425‘8 موجود در آرشیو مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر؛ آبادیان، 389؛ مرادینیا، 220). او در 9 تیر 1296 در خیابان امیریۀ تهران بهدست یکی از اعضای کمیتۀ مجازات به قتل رسید (سالور، 6 / 4847؛ وحیدنیا، 290؛ بیگدلی، 2 / 917).
ذوالفقار اعلم
فرزند هفتم معتمدالوزرا. او در عثمانی، در دانشکدۀ داروسازی حربیه، تحصیل کرد، اما قبل از مراجعت به ایران، بر اثر ابتلا به سل درگذشت (عاقلی، 500).
علی خان اعلم (ز 1265 ش)
فرزند آخر معتمدالوزرا. وی تحصیلات خود را در فرانسه گذراند و به وزارت امور خارجۀ ایران وارد شد. او ژنرال کنسول طرابوزان، عضو دارالترجمۀ وزارت امور خارجه در تهران، و سرکنسول ایران در بغداد بود (همانجا).
مآخذ
آبادیان، حسین، ایران، از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند، تهران، 1385 ش؛ احمدی، علی، اخراج ایرانیان از عراق، تهران، 1384 ش؛ اسامی نمایندگان مجلس شورای ملی، به کوشش عطاءالله فرهنگ تهرانی، تهران، 1356 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر و الآثار، چهل سال تاریخ ایران، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1368 ش؛ «اعلان»، روزنامۀ مجلس، تهران، 1324 ش، س 1، شم 31؛ الموتی، مصطفى، ایران عصر پهلوی، بیجا، بیتا؛ امیرطهماسب، عبدالله، تاریخ شاهنشاهی رضا شاه، تهران، 1304 ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، تلاش آزادی، تهران، 1347 ش؛ بدرهای، فریدون، گزارشی دربارۀ فرهنگستان ایران، تهران، 1355 ش؛ بهنود، مسعود، از سید ضیاء تا بختیار (دولتهای ایران از اسفند 1299 تا بهمن 1357)، تهران، 1369 ش؛ بیگدلی، علی، ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران، تهران، 1377 ش؛ پیرنیا، منصوره، سالار زنان ایران، راکـویل، 1374 ش / 1995 م؛ «جزئیات اقـامت شاه در بغـداد»، خواندنیها، تهران، 1332 ش، س 13، شم 98؛ «حکومتگران ایـران»، آینـده، تهـران، 1366 ش، س 13، شم 8-12؛ دری نجفآبادی، قربانعلی، خاطرات، به کوشش حیدر نظری، تهران، 1384 ش؛ دژم، عذرا، اولین زنان، تهران، 1384 ش؛ دهناد، بهرام، پارلمان ایران، تهران، 1335 ش؛ رسولیپور، مرتضى، رنج رایگان، تهران، 1382 ش؛ رنجبر عمرانی، حمیرا، سازمان زنان ایران، تهران، 1385 ش؛ روستایی، محسن، تاریخ طب و طبابت در ایران، تهران، 1382 ش؛ ریاحی، محمدامین، تاریخ خوی، تهران، 1372 ش؛ سالنامۀ دنیا، تهران، 1328 ش، شم 2؛ سپهرم، امیرمسعود، تاریخ برگزیدگان، تهران، 1341 ش؛ سلیمانی، کریم، القاب رجال دورۀ قاجاریه، تهران، 1379 ش؛ شوکت صدری، منوچهر، نیم قرن سلطنت بر دلها، تهران، انتشارات مستند؛ شهبازی، علی، محافظ شاه (خاطرات)، تهران، 1377 ش؛ صفایی، ابراهیم، چهل خاطره از چهل سال، تهران، 1373 ش؛ عاقلی، باقر، خاندانهای حکومتگر ایران، تهران، 1381 ش؛ سالور، قهرمان میرزا (عینالسلطنه)، روزنامۀ خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایـرج افشار، تهران، 1379 ش؛ «فراکسیون جدید در مجلس»، خواندنیها، تهران، 1335 ش، شم 120؛ کتاب سال کیهان، تهران، 1341 ش؛ «کدام دیوانه و کدام خل؟»، خواندنیها، تهران، 1335 ش، س 16، شم 121؛ کرونین، استفانی، ارتش و تشکیل حکومت پهلوی در ایران، ترجمۀ غلامرضا علی بابایی، تهران، 1377 ش؛ لوا مختاری، پاشا، تاریخ هفتاد سال پلیس ایران، بیجا، 1329 ش؛ محبوبی اردکانی، حسین، تاریخ تحول دانشگاه تهران و مؤسسات عالی آموزش ایران، تهـران، 1350 ش؛ مذاکـرات مجلس سنـا، تهـران، 1350 ش، جلسۀ 18، شم 062‘1؛ مرادینیا، محمدجواد، کمیتۀ مجازات و خاطرات عمادالکتاب، تهران، 1384 ش؛ مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ مردوخ، تهران، 1379 ش؛ مرسلوند، حسن، زندگینامۀ رجال و مشاهیر ایران، تهران، 1369 ش؛ مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، 1340 ش؛ ممتحنالدولۀ شقاقی، مهدی و میرزا هاشم، رجال وزارت خارجه در عصر ناصری و مظفری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1365 ش؛ موحدی، محمدمهدی، زندگینامۀ پزشکان نامآور معاصر ایران، تهران، 1379 ش؛ وحیدنیا، سیفالله، مرگ ستارگان، تهران، 1379 ش؛ هاشمیان، احمد، تحولات فرهنگی ایران در دورۀ قاجاریه، تهران، 1379 ش؛ یغمایی، اقبال، «امیر اعلم بیست و سومین وزیر معارف و اوقاف»، ماهنامۀ آموزش و پرورش، تهران، 1351 ش، دورۀ 42، شم 5؛ همو، وزیران علوم و معارف و فرهنگ ایران، تهران، 1375 ش.