استاد
شهيد صدر (قدس سره) بر اين نظريه اشكال مىگيرند و حاصل اشكال ايشان چنين است كه:
نمىتوان اطلاق شمولى و بدلى را به خصوصيت موارد و قرائن خاص عقلى يا عرفى نسبت
داد؛ زيرا در برخى موارد با آنكه هر دو نوع آن ممكن است، و خصوصيت و سبب خاصى از
ناحيه مورد وجود ندارد كه خصوص اطلاق شمولى يا اطلاق بدلى را اقتضا كند، نتيجه
مقدّمات حكمت اقتضاى اطلاق شمولى است؛ نه اطلاق بدلى؛ نظير: جمله «أكْرِمْ
العَالِمَ» يا: «أكْرِمْ عَالماً» كه در چنين مواردى اطلاق شمولى و اطلاق بدلى هر
دو امكان عقلى و عرفى دارد؛ لكن مع ذلك، مفاد و نتيجه مقدّمات حكمت در مورد اوّل
اطلاق شمولى است و نه اطلاق بدلى، و در مورد دوم اطلاق بدلى است؛ نه شمولى[2].
به
نظر مىرسد اشكال شهيد صدر بر محقّق خوئى وارد نيست؛ زيرا استاد شهيد صدر (قدس
سره) در تفسير اختلاف نتيجه مقدمات حكمت از نظر اقتضاى اطلاق شمولى با بدلى-
چنانكه خواهد آمد- قايل به تفصيل بين متعلّق حكم و موضوع حكم مىشوند، و معتقدند
دليل اينكه نتيجه مقدّمات حكمت در متعلّق اطلاق بدلى است و در موضوع اطلاق شمولى
اين است كه موضوع در مقام جعل حكم، مفروغ عنه در نظر گرفته مىشود؛ لذا طبيعت حكم
بر همه افراد موضوع منطبق شده و نتيجه آن اطلاق شمولى است؛ در حالى كه متعلّق حكم
مفروغ عنه تلقّى نمىشود؛ بلكه ايجاد آن مطلوب است و چون ايجاد طبيعت با وجود يك
فرد حاصل مىشود، مقتضاى مقدّمات حكمت در متعلق اطلاق بدلى است.