اسم الکتاب : اصول فقه نوين المؤلف : اراکی، محسن الجزء : 1 صفحة : 287
اين رابطه
حقيقى تكوينى را از كار اندازد؟ مگر نه اين است كه رابطه دلالت لفظ بر معناى حقيقى
ناشى از اقتران تكوينى ميان دو صورت ذهنى آنهاست، آيا قرينه، اين مقارنت را از بين
مىبرد؟ مسلّماً نه. بنابر اين، با وجود اين مقارنت، چگونه دلالت لفظ بر معناى
حقيقى از كار مىافتد، با آنكه دلالت، اثر تكوينى رابطه اقترانى است كه بين لفظ و
معناى حقيقى برقرار است و اين رابطه با قيام قرينه همچنان باقى است؟
اشكال
چهارم: اگر از تمام اشكالات فوق بگذريم و برگ تازهاى بگشاييم و بپذيريم كه
دلالت لفظ بر معناى مجازى اثر اقتران مركب اين دو با يكديگر است (اقتران لفظ با
معناى حقيقى و اقتران معناى حقيقى با معناى مجازى)؛ اين سؤال پيش مىآيد كه با
توجه به اينكه فرض بر اين است كه تأثير معناى حقيقى بر رابطه بين لفظ و معناى
مجازى تنها به نحو حيثيت تعليلى است و نه تقييدى و در نتيجه، پس از ايجاد رابطه
اقتران بين لفظ و معناى مجازى توسّط معناى حقيقى؛ ارتباط اقترانى بين لفظ و معناى
مجازى ارتباطى بدون واسطه خواهد بود. يعنى: وساطت معناى حقيقى، تنها، وساطت در
ايجاد است؛ نه اينكه قيد معناى مجازى باشد! پس ارتباط دلالتى لفظ با معناى مجازى
ارتباط مستقيم خواهد بود، و ملاك دلالت نيز همين ارتباط مستقيم است. اينكه اين
ارتباط بين لفظ و معنا به چه سببى و چه صورتى شكل گرفته؟ دخالتى در حقيقت اين
ارتباط ندارد. بنابر اين، جاى اين سؤال وجود دارد كه قوّت دلالت لفظ بر معناى
حقيقى و نيازمندى معناى مجازى به قرينه به چه علّت است؟ مادام كه لفظ با معناى
مجازى مقترن شده و صورت لفظ و صورت معناى مجازى در ذهن با يكديگر متلازم شده و به
هم گرهخوردهاند؛ چه دليلى دارد كه دلالت لفظ بر معناى مجازى ضعيفتر باشد و
قرينه بخواهد، و دلالتش بر معناى حقيقى قوىتر باشد و قرينه نخواهد؟ مگر نه اين
است كه صورت هر دو معنا ملازم و مقارن صورت لفظاند. بنابر اين، نظير دو معناى
حقيقى در مشترك لفظى خواهند شد كه به قرينهاى نيازمندند كه يكى از آن دو را در
مقام دلالت معين كند؛ نه قرينهاى كه لفظ را از معناى حقيقى منصرف كند؛ زيرا در
ارتباط و تلازم لفظ و معنا بين معناى حقيقى و مجازى تفاوتى وجود ندارد كه يكى به
كمك قرينه نيازمند باشد و ديگرى نه.
اسم الکتاب : اصول فقه نوين المؤلف : اراکی، محسن الجزء : 1 صفحة : 287