اسم الکتاب : اصول فقه نوين المؤلف : اراکی، محسن الجزء : 1 صفحة : 169
نتيجه كثرت
استعمال، لفظ، خاصّيت حكايت مستقل و بدون قرينه از معنا را كسب مىكند، در اين حال
عرف اهل لغت لفظ را حاكى از معنا مىشمرند، يعنى حاكى بودن از معنا را براى لفظ
اعتبار مىكنند و لفظ را بدون قرينه در معنا بكار مىبرند و در نتيجه لفظ در قانون
اهل زبان حاكى از معنا شمرده مىشود و آن معنا، معناى حقيقى آن لفظ شمرده مىشود.
از
همين جا به نكته وضع تعيينى و تعينى پى مىبريم. در وضع تعيينى اعتبار حكايت سابق
بر حقيقت حكايت لفظ از معناست، بلكه حكايت حقيقى لفظ از معنا نتيجه اعتبار حكايت
است، يعنى در نتيجه اعتبار حكايت لفظ از معنا، و التفات ذهن به اين اعتبار، و
استعمال لفظ در معنا به عنوان حاكى از معنا، ذهن لفظ را حاكى از معنا مىبيند و
حكايت حقيقى لفظ از معنا به وجود مىآيد.
لكن
در وضع تعينى، مطلب عكس آن است، يعنى ابتدا لفظ- به وسيله قرينه- به عنوان حاكى از
معنا به كار برده مىشود، وقتى كه ذهن لفظ را حاكى از معنا دانست، و اين حكايت را
خاصّيت خود لفظ شمرد، حكايت لفظ را از معنا اعتبار مىكند و لفظ را- در اعتبار و
قانون اهل لغت- حاكى از آن معنا مىشمرد و لذا لفظ را بدون قرينه در معناى جديد به
كار مىبرد.
در
اينجا به خاصّيت ديگرى براى وضع تعيينى و تعينى مىرسيم و آن اين است كه وضع
تعيينى مىتواند فردى يا اجتماعى باشد لكن وضع تعينى معمولًا اجتماعى است، يعنى پس
از آنكه لفظ خاصّيت حكايت از معنا را بخود گرفت عرف اهل زبان آن لفظ را حاكى از آن
معنا مىشمرد و همين حاكى شمردن، اعتبار حكايت لفظ است از معنا نزد اهل لغت، پس در
وضع تعينى، جامعه اهل زبان لفظ را حاكى از معنا اعتبار مىكند؛ در حالى كه در وضع
تعيينى واضع كه معمولًا فرد است لفظ را حاكى از معنا اعتبار مىكند و به دنبال آن
لفظ در ذهن جامعه حاكى حقيقى از معنا مىشود.
در
اينجا ممكن است سؤالى مطرح شود كه: با توجه به اينكه حكايت حقيقى لفظ از معنا
مىتواند به وسيله استعمال لفظ در معنا با كمك قرينه صورت گيرد بدون اينكه اعتبار
حكايتى در كار باشد بنابر اين براى حكايت لفظ از معنا چه نيازى به اعتبار و وضع
وجود دارد؟
اسم الکتاب : اصول فقه نوين المؤلف : اراکی، محسن الجزء : 1 صفحة : 169