اسم الکتاب : اصول فقه نوين المؤلف : اراکی، محسن الجزء : 1 صفحة : 167
ذُكِرَ
اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ
إِذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ)[1]. راز انتقال آثار نفسانى واقع معانى، به الفاظ،
همين حكايت الفاظ از معانى است؛ كه نتيجه اعتبار وضعى است. بلكه مىتوان گفت: يكى
از دلائل صحت نظريه اعتبار حكايت و عدم صحت نظريه قرن اكيد همين حقيقت است؛ زيرا
صرف قرن اكيد موجب انتقال آثار معنا به لفظ نمىشود؛ بلكه تنها، موجب اقتران و
تلازم دو صورت در ذهن مىگردد؛ در حالى كه آنچه وجداناً محسوس و معلوم است: انتقال
آثار نفسانى معنا، به لفظ است.
علاوه
بر اين- در بسيارى موارد اقتران اكيد- صورت لفظ با تصوّر شيئ و تصوّر ضدّ يا نقيض
آن شيئ همراه است مثلًا تصوّر لفظ خداى واحد همان گونه كه با تصوّر مفهوم خدا
مقترن است با تصوّر شريك منفى نيز اقتران دارد؛ لكن، تصوّر لفظ «خداى واحد»، دو
اثر نفسانى متضاد به همراه دارد: يكى: عشق و ديگرى: نفرت. عشق، نسبت به خدا و
نفرت، نسبت به شريك ما دون خدا؛ در حالى كه اقتران لفظ به هر دو معنا، به يك نحو
است و لازم اقترن هر دو ضد با لفظ خداى واحد پيدايش دو احساس متضاد نسبت به لفظ
واحد است، لكن بر مبناى نظريه حكايت، حاكى از معناى محبوب لفظ مقدس «خدا» يا
«الله» است و حاكى از معناى مبغوض لفظ ديگرى نظير شريك يا هر لفظ ديگرى است كه از
آن معنا حكايت كند.
نتيجه
پنجم:
در
گذشته اشاره كرديم كه اعتبار حكايت لفظ از واقع معنا ابتدا توسط واضع انجام
مىگيرد و سپس واضع، لفظ را با همين حيثيت (حيث حكايت از واقع معنا) به كار
مىبرد. سامع به تقليد از متكلّم همين اعتبارحكايت لفظ از معنا را مىپذيرد و در
نتيجه پذيرش آن، خاصّيت حكايت لفظ از معنا در ذهن سامع نيز به وجود مىآيد. به
وسيله پذيرش تقليدى حكايت- كه نتيجه تقليد سامع از متكلّم است- كودك زبان را
مىآموزد. بنابر اين اساس آموزش زبان در كودك «تقليد» است و «تقليد»: پذيرش عملى
حكايت لفظ از معناست.