اسم الکتاب : اصول فقه نوين المؤلف : اراکی، محسن الجزء : 1 صفحة : 146
سپس اين
اشكال را با دو پاسخ رفع مىكنند:
1)
لازم نيست تنزيل، بهمعناى تنزيل در آثار باشد؛ بلكه ذهن، مىتواند چيزى را به جاى
چيزى قرار بدهد و آن را عين منزَّل عليه تصوّر كند بدون آنكه آثار منزَّل عليه بر
منزَّل بار شود؛
2)
به فرض آنكه تنزيل در آثار مراد باشد در اينجا همين اندازه از تنزيل در اثر كافى
است كه مهم ترين اثر معنا كه تصوّر آن در هنگام احساس به آن است بر لفظ بار
مىشود؛ زيرا در نتيجه تنزيل، احساس به لفظ نيز (همچون احساس به معنا) موجب تصوّر
معنا مىشود.
استاد
شهيد پس از رفع اشكال مذكور دو اشكال ديگر بر اين نظريه وارد مىكند و آنها را
اشكالات اساسى متوجّه بر اين نظريه معرفى مىكند، كه حاصل آن دو اشكال چنين است:
اشكال
اوّل: رابطه بين تصوّر لفظ و تصوّر معنا، رابطه سببيت واقعى حقيقى است و
رابطه سببيت حقيقى به وسيله اعتبار و فرض ذهنى به وجود نمىآيد؛ وگرنه بايد امكان
مىداشت كه با جعل و اعتبار بتوان هر شيئى را سبب واقعى هر شيئى ديگر قرار داد؛ كه
امتناع آن بين است[1].
اين
تقريب از اشكال- كه در تقريرات محقّق هاشمى از درس استاد شهيد آمده است-
قابل دفع است و حاصل دفع اين است كه: اثرى كه در اينجا بر معنا بار مىشود و به
سبب اعتبار وحدت آن با لفظ، به لفظ منتقل مىشود اثرى است كه بر تصوّر معنا بار
باشد و تصوّر معنا از آنجا كه موجودى است ذهنى قابل اعمال تصرّف ذهن است يعنى ذهن
مىتواند در آن تصرف كند، همان گونه كه در ساير تصوّرات ذهنى تصرّفاتى از قبيل
تجريد و تعميم و غيره مىكند. در اينجا ذهن، در تصوّر معنا تصرّف كرده و آن را با
تصوّر لفظ يكى مىكند، كه در نتيجه آن: با تصوّر لفظ، تصوّر معنا حاصل مىشود.
سببيت نتيجه اين وحدتى است كه با تصرف ذهنى به وجود مىآيد و هر جا ذهن بتواند
ميان دو تصوّر چنين وحدتى اعتبار كند همين اثر بر آن بار مىشود.